شاخه:
تروما در آموزش و پرورش
شاخه:
«هنوزم بعضی وقتا با استرس اینکه به امتحان نرسیدم از خواب بیدار میشم. باورتون میشه گاهی اوقات خواب امتحان ریاضی میبینم؟؟ وقتی از خواب میپرم، بدنم خیس عرق شده و قلبم تندتر از حدی که تصورشو بکنید، میزنه. با اینکه چند سال درسمو تموم کردم به خودم میگم:«پس چرا هنوزم خواب امتحان میبینم؟»
اگه شما هم وقتی اسم مدرسه میاد، حالتون بد میشه و چنین مواردی رو تجربه کردید، با این مقاله از جوونه همراه باشید چون قراره درباره تروما در آموزش و پرورش و تروما در مدرسه صحبت بکنیم.
چگونه تروما در آموزش و پرورش رخ میدهد؟
شاید خیلی کم پیش بیاد وقتی از فردی بپرسیم دوست داری دوباره به دوران ابتداییت برگردی و از اول درس بخونی؟ بگه آره و بخواد از اول درس بخونه. جواب شما به این سوال چیه؟
خیلی از ماها تا وقتی که وارد که مدرسه نشدیم، ذوق و شوق داریم که بریم مدرسه و کلی چیزهای جدید یاد بگیریم، بازی کنیم و خوش بگذره بهمون. اما وقتی وارد سیستم آموزش و پرورش میشیم و زمانی میگذره، میفهمیم که دنیایی که خودمون متصور شدیم با چیزی که در واقعیت تجربه میکنیم، ممکنه چقدر متفاوت باشه و دچار تروما در مدرسه و تروما در آمئزش و پرورش میشیم. گرچه کسایی هم هستند که از مدرسه خاطره خوبی دارند ولی تعدادشون انگشت شماره.
به نظرتون چی میشه که ما در مدرسه و در سیستم آموزش و پرورش رو تجربه میکنیم که با گذشت چند سال یا چند ماه بعد از امتحانات و تجربه اضطرابشون باز هم اضطراب امتحان همراه ما هست و وارد ناهشیارمون شده؟ به نظرتون تروما در مدرسه چطور میتونه در ما ایجاد بشه؟ اصلاً چه تروماهایی رو میتونه ایجاد بکنه؟
انواع تروما در آموزش و پرورش
در اینجا میخواییم به بعضی از این تروما ها بپردازیم. برخی از مصداق های تروما در آموزش و پرورش عبارتند از:
- یکسان کردن همه دانش آموزان
- تاثیر بد معلم و ضربه روحی
- طرد از سوی هم کلاسی ها
- عدم علاقه به درس و ناتوانی در کشف استعداد
- اضطراب امتحان
یکسان کردن همه دانش آموزان
در این نوع تروما در آموزش و پرورش، سیستم آموزش و پرورش به جای اینکه تلاش بکنه که هر دانش آموز رو دونه دونه بررسی بکنه و استعدادشو کشف بکنه و به نقاط مثبتش توجه بکنه، بیشتر مایل به این هستش که همه انسانها رو یه شکل بکنه؛ یعنی همه افراد رو تو یه قالب بگنجونه و اگه کسی هم تو اون قالب نره با انواع روشها مثل تنبیه، طرد کردن، تحقیر و مجازاتهای دیگه، اون رو در قالب میگنجونه.
اگه قواعد و جو حاکم در مدرسه طوری باشه که به فرد اجازه ابراز وجود و دیده شدن مثبت رو نده، شاید امروز ما شاهد این همه آسیب و تروما در مدرسه نبودیم. قوانین موجود در سیستم طوری هست که میخواد همه دانش آموزها رو مطابق قانونش بار بیاره و اگه کسی سرپیچی بکنه، تنبیه میشه و این تنبیه به هر قیمتی میتونه باشه.
مدرسه به عنوان مجری قانون در جامعه تلقی میشه و کسی حق زیر سوال بردنش رو نداره و باید از اون اطاعت محض بشه. به این دلیله که شاید خیلی از بچهها اینطور حس میکنند که تو مدرسه دیده نمیشن، اجازه اینکه خودشون باشن بهشون داده نمیشه و مجبورن بعضی از ویژگیها و صفتهایی که حتی منفی هم نیستند، پنهان یا انکار بکنند تا مورد پذیرش معلمها و جامعه مدرسه واقع بشن.
ممکنه که بعضی خانوادهها هم اینطور باشن که تاییدکردن فرزندشون رو مشروط به تایید از جانب مدرسه بکنن؛ یعنی وقتی کودکشون رو تشویق میکنند یا ازش حمایت میکنند که کودکشون، بچه خوبی در مدرسه باشه و این اوضاع رو بدتر میکنه و فرد رو بیشتر مستعد تروما در مدرسه میکنه.
تاثیر بد معلم و ضربه روحی
نمونه ی دیگه از تروما در آموزش و پرورش اینه که گاهی معلمها به دلیل مشکلات شخصی، چیزهایی که در خونه اتفاق افتاده و هزاران مسئله دیگه، گاهاً به خاطر اختلالهایی مثل افسردگی یا فرسودگی ممکنه که با دانش آموزها درست رفتار نکنن. به عنوان مثال در فرسودگی این اتفاق میافته که دیگه انسانها، انسان نیستند بلکه به مثابه شیء باهاشون رفتار میشه. در نتیجه شاهد تحقیرها و سرزنشهایی از جانب معلمها از سمت دانش آموز هستیم که این میتونه به عزت نفس دانش آموز لطمه وارد بکنه.
اگه هر کدوم از معلمها بدونن که یه حرفشون میتونه چقدر روی فرد اثر داشته باشه و تو ذهن دانش آموز تا سالهای سال حک میشه، شاید در اون لحظه طور مناسبتری رفتار بکنن و فرد کمتر دچار تروما بشه. مثلاً ممکنه که این دیالوگو از خیلی از معلم ها شنیده باشیم که به دانش آموزی بگن: «تو هیچی نمیشی و…».
این جمله علاوه بر اینکه به عزت نفس فرد آسیب میرسونه، بلکه حس حقارت هم بهش میده. علاوه بر اون ممکنه حتی با تحقیر این دانش آموز توسط معلم، لطمه به دایره ارتباطات اجتماعی دانش آموز هم وارد بشه و منجر به این بشه که تو جمع دوستاش هم پذیرش نشه و بقیه اونو طرد و مسخرهاش بکنن یا دوست نداشته باشن باهاش دوست بشن.
طرد از سوی هم کلاسی ها
نوع دیگه تروما در آموزش و پرورش این هست که، اگه معلم اینطور باشه که به همه توجه کافی نکنه و فقط به بچهای که مثبت هستش و درسشو میخونه و هر کاری که معلم میگه انجام بده، فقط توجه مثبت داشته باشه و پاداش بهش بده، نه تنها میتونه روی ارتباط اون بچه با سایر دانش آموزها اثر بذاره بلکه حتی میتونه روی سایر دانش آموزها هم اثر بزاره و اونا دست به راههای دیگهای بزنن تا از سمت معلم توجه دریافت بکنن که بهش میگیم توجه منفی.
مثلاً دانش آموز برای اینکه معلم ببینتش، سر و صدا میکنه یا بقیه بچهها رو اذیت میکنه تا معلم بهش توجه بکنه. این گروه از بچهها که توجه دریافت نمیکنند ممکنه با گروهی از بچهها که توجه مثبت دریافت میکنند، لج بکنن و مسخرهشون کنن و همین باعث بشه تروما در مدرسه برای خود بچهها ایجاد بشه توسط گروه هم سن و سالشون و توی ارتباطشون اثر داشته باشه.
در دوره ابتدایی معلمها بیشتر میتونن بر روی دانش آموزا تاثیر بذارن؛ مثلاً معلم میتونه یه الگوی خیلی خوب باشه و توجه کردن یا توجه نکردن معلم میتونه خیلی نقش داشته باشه روی دانش آموز. با افزایش سن و بر حسب شرایط رشدی به ویژه در دوره نوجوونی، اینکه دانش آموزها از سوی همکلاسیها و هم سن و سالهاشون بتونن پذیرش دریافت بکنن، میتونه خیلی نقش کلیدی براشون داشته باشه.
در نتیجه اگه توی این دوره توسط دوستاشون مسخره یا طرد بشن(چه با بچه مثبت بودن، چه اگه در ظاهرشون با توجه به دوران بلوغ بودن، تغییراتی رخ بده) میتونه روی عزت نفسشون تاثیر داشته باشه و در بزرگسالی هم اثرهای منفی روشون بذاره.
عدم علاقه به درس و ناتوانی در کشف استعداد
رفتار معلم میتونه روی علاقه فرد، شناسایی استعدادش و حتی انتخاب شغل و رشته تحصیلیش اثر داشته باشه. مثلاً بارها دیده شده که دانش آموز میگه که به خاطر معلمه که دوست داره بره سر کلاس بشینه و درسشو خوب یاد میگیره و به مرور فکر میکنه که واقعاً توی اون درس و رشته هم استعداد داره. البته تو این زمینه برعکسشم همونطور که گفتیم وجود داره؛ یعنی معلم یه باوری رو توی مغز دانش آموز میتونه وارد بکنه؛ مثل :
- انسانیها ریاضیشون خوب نیست
- ریاضی رشته سختیه
- رشته تجربی بهتره و باید بهش بهای بیشتری داده بشه
- هر کی درسش خوب نیست میره فنی و انسانی
- فلان دانش آموز تو فلان حیطه استعداد نداره و هیچی نمیشه
گاهی اوقات میتونه حتی خود معلم با اون باور وارد کلاس بشه و مطابق پیش فرضش رفتار بکنه و اینطوری به بچهها لیبل بزنه. اوضاع جایی بدتر میشه که بعضی از بچهها که اختلالهای یادگیری دارند ولی از جانب معلم یا محیط مدرسه یا خانواده تشخیص داده نشن، ممکنه لیبل بخورن. مثلا معلم فکر کنه اون کم استعداده و با تنبل و ضعیف بودن اشتباه میگیره و طوری با فرد ممکنه رفتار بکنه که خود دانش آموز هم باور کنه که انگار واقعاً مشکل داره و سزاوار اینه که اینطوری باهاش رفتار بشه و عزت نفسش به شدت آسیب میبینه. در این شرایط هم فرد به مرور دچار تروما در مدرسه و تروما در آموزش و پرورش میشه.
ممکنه معلم اینطور بچهها رو ببینه که اگه بچه درسش بد باشه و شیطنت و شلوغ بکنه، پس کلاً بچه بدیه. یعنی اون به جای اینکه به رفتار دانش آموز ایراد بگیره، کل شخصیت فرد رو زیر سوال میبره و تخریبش میکنه و این اشتباهه. همچنین ممکنه معلم مدام یه دانش آموز رو با بقیه بچههای دیگه مقایسه کنه و این روش هم اشتباهه برای اینکه در بقیه بچهها انگیزه ایجاد بکنه و اونا رو درس خون بکنه..
اضطراب امتحان
مهلک ترین نوع تروما در آموزش و پرورش شاید مربوط به شیوه ارزیابیه. خیلی از مواقع برای بسیاری از دانش آموزها، امتحان مساوی غول بزرگه. این نشون میده که ممکنه شیوه ارزیابی اشتباه باشه. اکثر بچهها امتحانو دوست ندارند، انگار یه اجباریه که بهشون تحمیل میشه. حتی شاید امتحان رو مفید ندونن. معلم هم چون از سمت مقاطع و مدارج بالاتر بهش چیزی تحمیل شده و در خودش اضطراب ایجاد کرده، اون رو روی دانش آموزها فرافکنی میکنه و این سیکل باطله ادامه داره. اضطراب امتحان میتونه اگه زیاد باشه در بلند مدت زمینه رو برای سایر اختلالهای اضطرابی فراهم بکنه.
توصیههایی برای کاهش تروما در آموزش و پرورش
در اینجا به برخی از راه حل ها و پیشنهاد ها میپردازیم که اجرا اون میتونه تروما در آموزش و پرورش و مدرسه رو برای دانش آموزها کم بکنه. این موارد عبارتنداز:
برگزاری دوره
بهتره که برای معلمها دوره گذاشته بشه. دورههایی که میذارن محتواش این باشه که بخواد بار علمی معلمها رو افزایش بده و معلم ها مطالب به روز رو یادبگیرن تا به دانش آموزها یاد بدن. حتی دورههایی هم نیازه گذاشته بشه که محتوای روانشناسانه داشته باشه تا معلم بفهمه که باید با دانش آموزها چطور رفتار کنه یا اگه یه دانش آموزی اختلال یادگیری داشت، چطور سریع در دوره طلایی درمان بتونه اون دانش آموز شناسایی بکنه و ارجاعش بده برای درمان.
مراجعه به تراپیست
به علاوه اینکه بودجه ای اختصاص داده بشه به معلم ها و دانش آموزان تا هر از چند گاهی نزد روانشناس مراجعه بکنن و تراپی براشون گذاشته بشه که اگه توی مدرسه، مسائلی دارند یا فارغ از مدرسه شرایطی براشون پیش اومده، ذهنشون درگیر نمونه و حل بشه. بهتره که جلسههای گروهی ای معلمها با همدیگه بذارن تا اونچه که یاد گرفتن رو به همدیگه انتقال بدن و از هم یاد بگیرن.
استفاده از روش تدریس مناسب و فعالیت گروهی
بهتره که معلمها از روشهای جدید تدریس استفاده بکنند و گروههای مختلف دانشآموزی تشکیل بدن که دانش آموزان ضعیف و قوی با هم توی گروه باشند تا جبهه بندی رخ نده و همه با هم دوست باشند.
همچنین معلم کارها رو به سمت مشارکتی ببره، نه رقابت ناسالم. بهتره رقابت سالم باشه و معلم ها اضطراب زیاد بابت امتحان وارد نکنن به بچه ها و اگه میتونن شیوه ارزیابی رو تا جای ممکن عوض بکنن.
عدم استفاده از مامور مخفی چون این کار زمینه اینکه بچهها نتونن به هم اعتماد بکنن و بدبینی توشون به وجود بیاد و دوستی سالم نداشته باشن رو افزایش میده.
تمرکز بر روی ساخت ارتباط
بهتره کل فضای آموزش و پرورش و مدرسه تمرکزش روی این باشه که چطور بتونه ارتباط دانش آموزا با هم و اونها با معلمان، ناظمان و مدیر رو بسازه و تقویت بکنه.
تجدید نظر در قوانین
بهتره که تجدیدی در قانونهای موجود در سیستم رخ بده، طوری که هر دانش آموزی بتونه چیزهای مختلف رو تجربه بکنه تا بتونه استعداد واقعیش رو شناسایی بکنه و سپس در مدرسه در راستای تحقق اون استعداد و کشف بیشتر علایقش بیشتر گام برداره. نه اینکه همه بخوان توی چهارچوب خودش قرار گرفته بشن.
آموزش مهارت های مهم
بهتره چیزهایی که ضروری هست در مدرسه یاد داده بشه. به عنوان مثال خیلی از کودکهای ما الان مهارت اینو ندارن اگه از مدرسه خارج بشن، چطور باید با انسانهای مختلف ارتباط بگیرن؟ برای زندگیشون باید چیکار بکنن؟ چطور میتونن بهتر زندگی بکنن؟ تفکر خلاق و تفکر نقاد رو بلد نیستند.
کلام آخر
ما در این مقاله از جوونه در رابطه با این صحبت کردیم که تروما در آموزش و پرورش یعنی چه و انواع تروما در آموزش و پرورش چه هستند مدرسه و در آخر به چند تا از راههایی که میتونه منجر به این بشه که تروما کمتر بشه، پرداختیم.
برای مطالعه بیشتر در این حوزه میتوانید به منابع زیر مراجعه کنید:
سوالات متداول
تازه ترین برگ های جوونه
تازه ترین برگ های جوونه
گاهی در روابط عاطفی و جنسی، چالشها و مسائلی به وجود میآید که ممکن است نتوانیم به تنهایی آنها را حل کنیم. این مسائل میتوانند از اضطرابها و استرسهای شخصی گرفته تا اختلافات در رابطه و نارضایتیهای جنسی باشند.
اگه برای شما هم این سوال ها مطرحه که اصلا به چه شرایطی شرایط بحرانی میگن و ویژگی هاش چیه؟ بهتره تو شرایط بحرانی چه کارهایی انجام بدیم که آسیب بیشتری به سلامت روانمون نزنیم؟ افراد در شرایط بحرانی
آیا شما هم جزو افرادی هستید که وقتی از کسی دلخور میشید ناراحتی ها و کدورت ها رو در خودتون میریزید؟ شما چقدر خودتون رو توانمند در پذیرش و سازگاری با دیگران و عقاید متفاوتشون ارزیابی میکنید؟ تا چه