شاخه:
آشنایی با اختلال شخصیت خودشیفته
شاخه:
تصور کنید در یک مهمانی نشستهاید و فردی شروع به صحبت میکند. او از موفقیتهایش میگوید، از اینکه چقدر خاص و متفاوت است، چطور دیگران او را تحسین میکنند و چقدر به خودش افتخار میکند. در ابتدا شاید جذاب به نظر برسد، اما بعد از مدتی متوجه میشوید که این فرد فقط درباره خودش حرف میزند، به کسی گوش نمیدهد و اگر کوچکترین انتقادی کنید، واکنش تندی نشان میدهد.
شاید شما هم چنین فردی را در زندگیتان داشته باشید؛ کسی که همیشه میخواهد مرکز توجه باشد، به احساسات دیگران بیتوجه است و در روابطش بیشتر به نفع خودش عمل میکند. این ویژگیها میتوانند نشانههایی از اختلال شخصیت خودشیفته باشند.
برخورد با فرد خودشیفته میتواند چالشبرانگیز باشد. اما آیا این افراد واقعاً همانطور که نشان میدهند، قدرتمند و بینقصاند؟ و مهمتر از آن، چگونه میتوان بدون آسیبدیدن، با آنها تعامل داشت؟ در این مقاله، این موضوع را بررسی میکنیم.
نارسیسیستیک یعنی چه؟
کلمه “نارسیسیستیک” از یه افسانهی قدیمی یونانی گرفته شده. داستان از این قراره که نارسیس، یه جوان زیبا بود که همهی اطرافیانش مجذوبش بودن، اما اون هیچکس رو جز خودش دوست نداشت. یه روز وقتی تصویر خودشو توی آب دید، چنان شیفتهی خودش شد که ساعتها محو تماشای چهرهاش شد و در نهایت هم توی همون نقطه از بین رفت.
این افسانه شاید قدیمی باشه، ولی امروزه هم آدمایی رو میبینیم که درست مثل نارسیس، چنان غرق در تصویر خودشونن که اطرافیانشون رو فراموش میکنن. برای همین از اصطلاح “نارسیسیستیک” برای توصیف افراد با اختلال شخصیت خودشیفته استفاده میشه که بیش از حد درگیر خودشون هستن و توجه زیادی به احساسات دیگران ندارن.
اختلال شخصیت خودشیفته چیست؟
تا حالا شده با کسی حرف بزنید که انگار شما رو نمیبینه؟ کسی که همیشه صحبتهاش حول محور خودش میچرخه، موفقیتهاش رو با آبوتاب تعریف میکنه و اگه بحث به کسی جز خودش برسه، حوصلهاش سر میره؟ این آدمها معمولاً وقتی تحسین بشن، رفتار خوبی دارن، ولی اگه کوچکترین انتقادی بهشون بشه، یا عصبانی میشن یا طوری رفتار میکنن که انگار حرف شما هیچ اهمیتی نداره.
اختلال شخصیت خودشیفته دقیقاً به همین نوع الگوی رفتاری اشاره داره. افرادی که به این اختلال دچار هستن، خودشون رو مهمتر و خاصتر از بقیه میبینن، نیاز شدیدی به تأیید دیگران دارن، اما در عین حال، نمیتونن احساسات و نیازهای دیگران رو درک کنن. شاید از بیرون، قوی و بااعتمادبهنفس به نظر برسن، ولی پشت این چهرهی مطمئن، یه ترس عمیق از طرد شدن یا بیارزش بودن پنهانه.
افراد با اختلال شخصیت خودشیفته میتونن تأثیر زیادی روی اطرافیانشون بذارن، بهویژه در روابط نزدیک. اما دلیل اینکه بعضی از آدمها چنین ویژگیهایی پیدا میکنن، چیه؟ و آیا راهی برای کنار اومدن با اونها وجود داره؟ توی ادامهی مقاله، به این سؤالات جواب میدیم.
انواع اختلال شخصیت خودشیفته
خیلی از ما وقتی به فرد خودشیفته فکر میکنیم، معمولاً یه تصویر مشخص توی ذهنمون میاد: کسی که مغروره، خودش رو برتر از بقیه میدونه و همیشه دنبال تحسین دیگرانه. ولی جالبه بدونید که اختلال شخصیت خودشیفته فقط یک نوع نداره و همهی افراد خودشیفته اونقدر که فکر میکنیم، آشکار و خودبزرگبین نیستن. در واقع، دو نوع اصلی از این اختلال وجود داره:
خودشیفتهی آشکار (Grandiose Narcissist)
در این دسته بارزترین ویژگی افراد خودشیفته اینه که خودشون رو بالاتر میبینن از دیگران و فکر میکنند ضعفی ندارن. تکنیکی که فرد خودشیفته تو این نوع از ویژگی های فرد خودشیفته بکار میبره اینه که با خوار کردن و تحقیر دیگران و پایین کشیدن اونها میتونه ذره ای نفس بکشه و احساس حقارت درونی پنهانش رو آروم کنه و از این طریق خودش رو بهتر و بالاتر از دیگران در نظر میگیره. افرادی که در این دسته از ویژگی های فرد خودشیفته جای دارن، دقیقاً همون افرادی هستن که بیشتر ما با شنیدن کلمهی “خودشیفته” به یادشون میافتیم. این افراد معمولاً:
- خودشون رو خاص، بااستعداد و برتر از بقیه میبینن.
- نیاز زیادی به تحسین دارن و اگه بهشون توجه نشه، ناراحت یا خشمگین میشن.
- نسبت به انتقاد فوقالعاده حساس هستن و واکنشهای شدیدی نشون میدن.
- معمولاً اهل خودنمایی، جلبتوجه و رفتارهای متکبرانه هستن.
برای مثال، فرد خودشیفته ای رو تصور کنید که توی یه مهمونی مدام در مورد موفقیتهاش حرف میزنه، به بقیه اجازهی صحبت نمیده و حتی وقتی کسی سعی میکنه بحث رو عوض کنه، دوباره برمیگرده به خودش و دستاوردهاش! این افراد معمولاً رفتارهای سلطهگرانه دارن و حس میکنن از بقیه بالاتر هستن.
خودشیفتهی پنهان (Vulnerable Narcissist)
برخلاف نوع اول، این افراد در نگاه اول مغرور یا متکبر به نظر نمیرسن. حتی ممکنه خجالتی، حساس یا آسیبپذیر به نظر بیان. اما چیزی که اونها رو به یه فرد خودشیفته تبدیل میکنه، اینه که:
- عمیقاً احساس میکنن شایستهی تحسین و توجه ویژه هستن.
- وقتی مورد انتقاد قرار میگیرن، بهشدت احساس شرم و حقارت میکنن، ولی این رو نشون نمیدن.
- ممکنه در ظاهر متواضع باشن، اما در درون حسادت زیادی نسبت به موفقیتهای دیگران دارن.
- به شکل منفعلانه یا غیرمستقیم سعی میکنن بقیه رو کنترل کنن.
وجه تمایز این دسته از افراد با ویژگی های فرد خودشیفته با دسته بالایی اینه که این افراد خیلی تحت تاثیر حرف دیگرانن و انگار رفتار دیگران روی برداشت اونها از خودشون اثر داره. باور بنیادی این افراد خودشیفته اینه که کسی حقی نداره به من حرفی برخلاف میلم بزنه چون میدونن که از درون شکننده هستن .
برای مثال، فرد خودشیفته ای که همیشه از مشکلاتش شکایت میکنه و انتظار داره بقیه بهش توجه کنن، ولی وقتی کسی پیشنهاد کمک میده، اون رو رد میکنه و حس برتری خودش رو حفظ میکنه. یا کسی که در ظاهر فروتنه، اما در دلش از اینکه دیگران بیشتر از اون تحسین میشن، احساس رنجش داره.
این دونوع خودشیفتگی میتونن به روشهای متفاوتی روی روابط تأثیر بذارن. بعضیها آشکارا بقیه رو تحقیر میکنن، در حالی که بعضی دیگه با بازی کردن نقش قربانی، حس برتریشون رو حفظ میکنن. شناخت این تفاوتها کمک میکنه که بهتر بتونیم رفتار شخصیت خودشیفته رو درک کنیم و بدونیم چطور باهاشون برخورد کنیم.
ویژگیهای فرد خودشیفته
شاید تا اینجا متوجه شده باشید که همهی افراد خودشیفته شبیه هم نیستن. اما چه ویژگیهایی باعث میشه که یه نفر رو “شخصیت خودشیفته” بدونیم؟ درسته که این افراد شخصیت پیچیدهای دارن، ولی چند ویژگی کلیدی توی بیشترشون دیده میشه.
احساس برتری و خودبزرگبینی
یکی از مشخصترین ویژگیهای فرد خودشیفته اینه که خودشون رو برتر از دیگران میدونن. این حس برتری ممکنه کاملاً آشکار باشه، مثلاً فرد خودشیفته ای که مدام از موفقیتهاش میگه و بقیه رو تحقیر میکنه.
نیاز به تحسین دائمی
برای یه فرد خودشیفته، تأیید و تحسین دیگران مثل اکسیژنه. اگه توجه کافی دریافت نکنه، یا تلاش میکنه با خودنمایی اون رو جلب کنه، یا احساس رنجش و ناامیدی میکنه. یه مثال ساده: فردی که هر بار لباسی جدید میخره، انتظار داره همه متوجه بشن و اگه کسی چیزی نگه، ممکنه ناراحت بشه یا حتی فکر کنه دیگران بهش حسادت میکنن!
ناتوانی در همدلی با دیگران
یکی از مشکلات اصلی افراد خودشیفته اینه که احساسات و نیازهای دیگران رو درک نمیکنن. اونا میتونن دربارهی خودشون ساعتها صحبت کنن، ولی اگه شما بخواید در مورد یه مسئلهی مهم حرف بزنید، یا حوصلهشون سر میره یا بحث رو به سمت خودشون برمیگردونن.
حساسیت زیاد به انتقاد
یکی دیگه از ویژگی های فرد خودشیفته این مورد هست. با اینکه افراد خودشیفته در ظاهر اعتمادبهنفس بالایی دارن، ولی در برابر انتقاد بهشدت شکنندهان. اگه کسی ازشون ایراد بگیره، ممکنه عصبانی بشن، توجیه کنن، یا حتی اون فرد رو تحقیر کنن تا احساس بهتری داشته باشن.
استفاده از دیگران برای رسیدن به اهداف خودش
فرد خودشیفته اغلب از دیگران برای پیشرفت خودش استفاده میکنه، بدون اینکه احساس کنه به کسی مدیونه. به عنوان مثال فرض کنید یه همکار دارید که وقتی به کمک نیاز داره، خیلی مهربونه و مدام ازتون درخواست همکاری میکنه. ولی وقتی شما بهش احتیاج دارید، یا جواب درستی نمیده یا یه بهونه میاره و میگه سرش شلوغه. در واقع، فقط تا زمانی که براش مفید باشید، با شما رفتار خوبی داره.
یا توی رابطههای عاطفی، ممکنه تا وقتی که احساس کنه شما بهش تحسین و توجه میدید، رفتارش گرم و صمیمی باشه. ولی اگه یه مدت کمتوجهی کنید، ناگهان سرد میشه یا حتی ناپدید میشه، چون دیگه منفعتی براش نداره.
رقابت دائمی با دیگران (حتی در روابط نزدیک)
یه فرد خودشیفته معمولاً نمیتونه موفقیت بقیه رو تحمل کنه و همیشه حس رقابت داره، حتی با آدمهایی که قراره نزدیکترین افراد زندگیش باشن. به عنوان مثال فرض کنید یه دوست خودشیفته دارید که همیشه به موفقیتهاش افتخار میکنه. حالا یه روز شما یه موفقیت مهم کسب میکنید و با هیجان بهش خبر میدید. بهجای اینکه از صمیم قلب خوشحال بشه، یه لبخند مصنوعی میزنه و میگه: “خب، البته منم یه بار همچین موفقیتی داشتم، ولی فکر کنم سختتر از مال تو بود.” یا اگه در یه خانواده، یکی از اعضای خانواده به موفقیت بزرگی برسه، فرد خودشیفته ممکنه بگه: “خوبه، ولی من اگه بخوام، میتونم بهتر از اینو انجام بدم!”
کنترلگری و تمایل به تسلط روی دیگران
یکی دیگه از ویژگی های افراد خودشیفته دوست دارن همیشه شرایط رو تحت کنترل داشته باشن. اگه احساس کنن که شما مستقل هستید یا نظر متفاوتی دارید، ممکنه به روشهای مختلف سعی کنن شما رو تحت تأثیر قرار بدن.
مثلا توی رابطهی عاطفی، ممکنه فرد خودشیفته مدام بخواد کنترل کنه که شما با کی دوست باشید، کجا برید و چطور رفتار کنید. اگه بخواید تصمیمی مستقل بگیرید، ممکنه ناراحت بشه یا حتی با احساس گناه شما رو وادار کنه که طبق خواستهی اون رفتار کنید.
ویژگیهای فرد خودشیفته ممکنه در ابتدا جذاب یا کماهمیت به نظر برسه، ولی وقتی زمان بگذره، متوجه میشید که این رفتارها چقدر میتونه روی سلامت روان شما تأثیر بذاره. شناخت این ویژگیها به شما کمک میکنه که مرزهای درستی در ارتباطاتتون بذارید و از آسیبهای عاطفی دور بمونید.
تفاوت بین عزت نفس سالم و اختلال شخصیت خودشیفته
عزت نفس سالم به معنای احترام به خود و پذیرش خود همانطور که هستیم، است، بدون اینکه نیاز به تصویر بزرگ از خود در برابر دیگران داشته باشیم. فردی با عزت نفس سالم خود را بهطور واقعبینانه میبیند، از ضعفها و قوتهای خود آگاه است و احساس ارزشمندی از درون خود میآید.
اما در خودشیفتگی برعکس موراد بالا رخ میدهد یعنی فرد خودشیفته، وابسته به شکل دادن تصویر بزرگ و مطلوب از خود است. فرد خودشیفته نیاز مداوم به تحسین و تأیید از دیگران دارد و برای حفظ این تصویر، اغلب به دستکاری دیگران یا بزرگنمایی ویژگیهای خود میپردازد. در این حالت، عزت نفس از درون تهی و آسیب دیده است و بیشتر به تأثیرات بیرونی وابسته است. به عبارتی فرد خودش رو در اختلال شخصیت خودشیقته ارزشمند نمیدونه و نمیتونه تصویر یکپارچه از نقاط قوت و ضعفش داشته باشه.
آیا فرد خودشیفته واقعاً عاشق خودش است؟
در نگاه اول، شاید فکر کنیم که فرد خودشیفته عاشق خودش است، چون مدام از خودش تعریف میکند، به تحسین دیگران نیاز دارد و خود را برتر از بقیه میداند. اما اگر کمی عمیقتر نگاه کنیم، متوجه میشویم که این شخصیت خودشیفته، بیشتر شبیه به یک نقاب است تا عشق واقعی به خود. برای فهم بهتر این موضوع، باید به ریشههای شکلگیری خودشیفتگی در کودکی نگاه کنیم.
خودشیفتگی چگونه شکل میگیرد؟
شخصیت خودشیفته معمولاً در دو شرایط متفاوت دوران کودکی شکل میگیرد:
الف) کودکی که بیش از حد مورد تحسین و بزرگنمایی قرار گرفته
بعضی از کودکان در محیطی رشد میکنند که والدین مدام به آنها میگویند که خاص، بینقص و بهتر از دیگران هستند. این کودکان یاد میگیرند که ارزشمند بودنشان وابسته به این است که همیشه در مرکز توجه باشند، همیشه تحسین شوند و همیشه “بهترین” باشند. در نتیجه، یک تصویر اغراقشده از خودشان در ذهنشان شکل میگیرد که بعداً در بزرگسالی هم ادامه پیدا میکند. به عنوان مثال:
کودکی را تصور کنید که هر بار کوچکترین کاری انجام میدهد، والدینش او را با عبارات اغراقآمیز تحسین میکنند:
- “تو باهوشترین بچهای هستی که تا حالا دیدهام!”
- “هیچکس نمیتونه مثل تو این کار رو انجام بده!”
وقتی این کودک بزرگ میشود، این باور را در خود میپروراند که او همیشه باید خاص و بینقص باشد. اما مشکل اینجاست که در واقعیت، هیچکس همیشه بهترین نیست. وقتی این فرد با شکست یا انتقاد روبهرو میشود، دچار استرس و ناامنی شدیدی میشود، چون نمیتواند تصویر “فوقالعاده بودن” خود را از دست بدهد.
ب) کودکی که مورد تحقیر، بیتوجهی یا انتقاد شدید قرار گرفته
در نقطهی مقابل، برخی افراد خودشیفته در کودکی نهتنها تحسین نشدهاند، بلکه مدام تحقیر یا نادیده گرفته شدهاند. آنها یاد گرفتهاند که برای داشتن ارزش، باید خودشان را اثبات کنند و قوی و شکستناپذیر به نظر برسند. این افراد در واقع یک “نقاب خودشیفتگی” میسازند تا دردهای درونیشان را پنهان کنند. به عنوان مثال :
کودکی را تصور کنید که والدینش مدام او را مقایسه میکنند:
- چرا نمیتونی مثل فلانی موفق باشی؟”
- “تو هیچوقت به جایی نمیرسی!”
این کودک به مرور یاد میگیرد که آسیبپذیریاش را پنهان کند و برای بقا، چهرهای مغرور و غیرقابلنفوذ بسازد. این افراد در بزرگسالی، برای محافظت از خودشان، رفتارهای خودشیفتگی از خود نشان میدهند، اما درونشان پر از شک و ناامنی است. آیا فرد خودشیفته واقعاً عاشق خودش است؟
وقتی به این دو مسیر شکلگیری اختلال شخصیت خودشیفته نگاه میکنیم، متوجه میشویم که در هر دو حالت، فرد خودشیفته واقعاً عاشق خودش نیست. بلکه او یا به یک تصویر دروغین از خودش چسبیده (چون همیشه تحسین شده و یاد گرفته که فقط در این صورت ارزشمند است)، یا نقابی از قدرت ساخته تا ضعفهای درونیاش را پنهان کند.
پس حقیقت این است که فرد خودشیفته بیشتر از اینکه عاشق خودش باشد، از خودش فرار میکند. او نمیتواند با خودِ واقعیاش روبهرو شود، چون یا باور دارد که باید همیشه “خاص و بینقص” باشد، یا از این میترسد که اگر خودش را همانطور که هست ببیند، دیگر ارزشی نخواهد داشت. در نتیجه، خودشیفتگی بیشتر یک مکانیسم دفاعی است تا عشق واقعی به خود.
چگونه با فرد خودشیفته برخورد کنیم؟
وقتی با فرد خودشیفته روبهرو میشویم، ممکن است احساس کنیم که در یک گفتوگوی یکطرفه و پر از خودستایی هستیم. اما برای درک بهتر این افراد و تعامل مؤثرتر، لازم است بدانیم که چطور باید با آنها رفتار کنیم. با توجه به ویژگیهای فرد خودشیفته، در اینجا چند نکته عملی و مثالهای ملموس برای برخورد درست با این افراد آوردهایم.
همدلی را فراموش نکنید، اما مرزها را حفظ کنید
افراد خودشیفته ممکن است همیشه در حال نشان دادن برتری و تحسینطلبی باشند. اما در بسیاری از مواقع، این رفتار بهعنوان پوششی برای ضعفهای درونیشان است. در برخورد با فرد خودشیفته، مهم است که همدلی نشان دهیم اما در عین حال مرزهای خود را حفظ کنیم.
مثلا اگر فردی با اختلال شخصیت خودشیفته در حال خودستایی باشد و دائم از موفقیتهای خودش بگوید، بهجای اینکه واکنش منفی نشان دهید یا با او وارد رقابت شوید، میتوانید با نشان دادن همدلی پاسخ دهید:
- “خب، به نظر میرسه که واقعاً به این موضوع افتخار میکنی، و این عالیه که احساس میکنی موفق بودی.”
در عین حال، مرزها را حفظ کنید و نگذارید که فرد خودشیفته بیش از حد شما را تحتفشار قرار دهد یا احساسات شما را نادیده بگیرد. مرزهای خود را با گفتن جملاتی مانند “من دوست دارم که نظر خودم رو هم بیان کنم” یا “این نظر شماست، اما من تجربه متفاوتی دارم” حفظ کنید.
از تأییدهای بیمورد پرهیز کنید
افراد خودشیفته به تأیید و تحسین دیگران وابستهاند. با این حال، وقتی بیش از حد تأییدشان کنید، ممکن است به شما وابستهتر شوند و حتی اعتماد به نفس شما را تحتتأثیر قرار دهند. برای تعامل سالم، سعی کنید تأییدهای بیمورد را کنار بگذارید.
مثال: اگر فردی با ویژگیهای فرد خودشیفته دائم از خودش تعریف کند، بهجای تأیید کردن افراطی، میتوانید با یک پاسخ مودبانه اما غیر تحسینآمیز واکنش نشان دهید:
- “خیلی خوبه که به این اندازه از خودت راضی هستی، اما من هم به چیزهایی که خودم تجربه کردم اهمیت میدم.”
این نشان میدهد که شما به خودتان هم اهمیت میدهید و به فرد خودشیفته نمیگذارید که تنها خود را به عنوان معیار برتری قرار دهد.
در برخورد با رفتارهای تحقیرآمیز ایستادگی کنید
فرد خودشیفته ممکن است به دلیل احساس برتری، دیگران را تحقیر کند یا انتقادهای غیرمنصفانهای داشته باشد. در چنین شرایطی، بهترین کار این است که ایستادگی کنید و به او نشان دهید که رفتارهای اینچنینی را نمیپذیرید.
مثال: اگر فرد خودشیفته در جمع دیگری را تحقیر کند یا نظرات شما را نادیده بگیرد، میتوانید بهطور آرام و محترمانه واکنش نشان دهید:
- “من فکر میکنم که نظر شما قابل احترام است، اما نظرم اینه که همه باید فرصت ابراز نظر داشته باشیم.”
این برخورد نه تنها نشاندهنده احترام به خودتان است، بلکه به فرد خودشیفته هم یادآوری میکند که هیچکس نمیتواند دیگران را تحقیر کند.
بهطور مستقیم و شفاف صحبت کنید
افراد خودشیفته معمولاً تمایل دارند که رفتارهای خود را توجیه کنند و ممکن است در مواجهه با انتقاد، واکنشهای شدید نشان دهند. به همین دلیل، شفاف و مستقیم صحبت کردن در برخورد با آنها ضروری است. این رویکرد باعث میشود که دیگر نتوانند به راحتی از شما رد بشوند یا شما را تحتفشار قرار دهند.
به عنوان مثال اگر فردی با اختلال شخصیت خودشیفته خواستههای غیرمنطقی از شما داشته باشد یا درخواستی از شما بکند که به نظر شما نادرست است، بهطور مستقیم و محترمانه میتوانید پاسخ دهید:
- “متاسفم، اما من نمیتوانم این کار را انجام دهم، چون احساس میکنم که برای من مناسب نیست.”
این برخورد مستقیم به فرد خودشیفته کمک میکند تا بفهمد که شما برای خودتان مرزهایی دارید و نمیخواهید بهخاطر رضایت او از این مرزها عبور کنید.
انتظارات واقعبینانه داشته باشید
یکی از مهمترین نکاتی که باید بدونید اینه که نمیتونید یه فرد خودشیفته رو تغییر بدید. این افراد بهندرت قبول میکنن که مشکلی دارن، پس بهتره به جای تلاش برای اصلاحشون، مرزهای خودتون رو مشخص کنید و انتظارات واقعبینانه داشته باشید.
از درگیریهای بینتیجه دوری کنید
بحث کردن با یه فرد خودشیفته اغلب بیفایدهست، چون اونا معمولاً خودشون رو برحق میدونن. اگه احساس میکنید که بحث به سمت تحقیر، سرزنش یا توجیههای بیپایان میره، بهتره مسیر گفتگو رو عوض کنید یا ازش فاصله بگیرید.
حمایت عاطفی از خودتون رو فراموش نکنید
یکی دیگه از نکاتی که در مواجهه باف رد خودشیفته باید مدنظر داشته باشیم توجه به خودمون هست. تعامل با یه فرد خودشیفته میتونه خستهکننده باشه و انرژی زیادی ازتون بگیره. مهمه که مراقب سلامت روان خودتون باشید، با آدمهایی که درکتون میکنن وقت بگذرونید و اگه لازم شد، از یه متخصص کمک بگیرید.
برخورد با افراد خودشیفته همیشه آسون نیست، ولی اگه بدونید چطور باید باهاشون رفتار کنید، میتونید بدون آسیب دیدن از پس این چالشها بربیاید.
آیا خودشیفتگی درمان دارد؟
یکی از سوالات رایج در مورد افراد خودشیفته این است که آیا این اختلال قابل درمان است یا نه؟ با اینکه اختلال شخصیت خودشیفته (نارسیسیستیک) بهطور کامل درمانپذیر نیست، اما میتوان با روشهای درمانی مختلف به بهبود رفتارها و نگرشهای فرد خودشیفته کمک کرد.
رواندرمانی شناختی-رفتاری (CBT) یکی از روشهای مؤثر در درمان اختلال شخصیت خودشیفته، CBT است. این نوع درمان به فرد خودشیفته کمک میکند تا الگوهای فکری و رفتاری غیرمنطقی خود را شناسایی کند و آنها را تغییر دهد.
درمانهای مبتنی بر ذهنآگاهی کمک میکنند تا فرد خودشیفته بهطور آگاهانه احساسات و افکار خود را نظارت کند و رابطه بهتری با خود برقرار کند.
تاثیر فرد خودشیفته بر اطرافیان
تأثیرات فرد خودشیفته میتواند در جنبههای مختلف زندگی دیگران گسترش یابد. در ادامه، چند مورد از تأثیرات فرد خودشیفته بر اطرافیان آورده شده:
- آسیب به سلامت روانی اطرافیان
رفتارهای خودشیفته میتواند باعث بروز مشکلات روانی در افرادی شود که در ارتباط نزدیک با فرد خودشیفته هستند. این افراد ممکن است احساس اضطراب، افسردگی و استرس کنند، زیرا در بسیاری از مواقع نمیتوانند خود را در برابر رفتارهای بیرحمانه و خودخواهانه فرد خودشیفته دفاع کنند. این اضطراب بهویژه زمانی تشدید میشود که فرد خودشیفته قادر به پذیرش اشتباهات خود نباشد و دیگران را مسئول مشکلات خود بداند.
- محدود شدن رشد شخصی و حرفهای دیگران
در محیطهای کاری یا اجتماعی، فرد خودشیفته ممکن است بهطور ناخودآگاه جلوی رشد و پیشرفت دیگران را بگیرد. این افراد به دلیل نیاز شدید به تأسیس تصویر عالی از خود، ممکن است موفقیتهای دیگران را نادیده بگیرند و حتی دستاوردهای آنها را از خود بزنند. در نتیجه، افرادی که در کنار فرد خودشیفته هستند، ممکن است بهدلیل عدم حمایت و توجه به استعدادهایشان، احساس کنند که نمیتوانند پیشرفت کنند.
- تحریک احساس گناه و مسئولیتپذیری مفرط
فرد خودشیفته میتواند باعث شود که دیگران احساس کنند همیشه مسئول مشکلات و چالشها هستند. این افراد بهطور مداوم از دیگران میخواهند که برای مشکلات شخصی و یا شکستهای خود احساس گناه کنند، حتی اگر آنها نقشی در ایجاد مشکلات نداشته باشند. این دستکاری عاطفی میتواند موجب شود که افراد دیگر بهطور دائم خود را مقصر بدانند و خود را در موقعیتهای ناراحتکننده و غیرمنصفانه قرار دهند.
- منجر به اختلال در روابط خانوادگی
در روابط خانوادگی، فرد خودشیفته میتواند روابط بین اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار دهد. این افراد ممکن است بهطور دائم از والدین، فرزندان یا همسران خود بخواهند که همه توجه و انرژیشان را به آنها اختصاص دهند. این نوع از رفتار میتواند موجب ایجاد فاصله عاطفی بین اعضای خانواده و باعث بروز مشکلاتی در روابط زناشویی، روابط پدر و فرزند یا حتی روابط با سایر اعضای خانواده شود.
- ایجاد احساس گیجی و عدم امنیت
افراد خودشیفته ممکن است دیگران را دچار گیجی و عدم امنیت کنند. آنها معمولاً بهطور غیرقابل پیشبینی عمل میکنند و در بسیاری از مواقع حرفهای متناقض میزنند یا رفتارهای متغیری از خود نشان میدهند که افراد اطرافشان را دچار سردرگمی میکند. این عدم ثبات میتواند موجب شود که دیگران نتوانند به راحتی احساس کنند که در ارتباط با فرد خودشیفته باید چگونه عمل کنند و این باعث ایجاد احساس اضطراب و بیاطمینانی میشود.
- تحقیر و از بین بردن اعتماد به نفس
فرد خودشیفته ممکن است بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به تحقیر دیگران بپردازد و باعث شود که آنها احساس بیارزشی کنند. این افراد میتوانند بهطور دائم دیگران را زیر سوال ببرند یا دستاوردهایشان را کمارزش نشان دهند. این رفتارها میتواند به طور تدریجی به کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس اطرافیان منجر شود.
- مصرف انرژی و زمان زیاد
رفتارهایی که فرد خودشیفته داره معمولاً بهطور مداوم نیاز به توجه و شکل دهی تصویری مثبت از خود دارند. این رفتارها ممکن است افراد اطرافشان را مجبور کنند که بیش از حد به آنها توجه کنند یا برای راضی کردن آنها تلاش نمایند. در نتیجه، این نیازهای مداوم میتواند وقت و انرژی اطرافیان را مصرف کند و باعث شود که افراد احساس کنند نمیتوانند به راحتی زندگی خود را بدون در نظر گرفتن نیازهای فرد خودشیفته ادامه دهند.
این تأثیرات میتوانند به تدریج بر روی کیفیت زندگی فرد و اطرافیان او تأثیر منفی بگذارند و در مواردی میتواند منجر به بحرانهای روانی و عاطفی در روابط مختلف شود.
کلام آخر
ما در این مقاله از جوونه درباره اختلال شخصیت خودشیفته صحبت کردیم، شما را با نحوه شکلگیری این اختلال آشنا کردیم و راهکارهایی را برای تعامل بهتر در زندگی با این افراد بیان کردیم. امیدواریم که برای شما مفید واقع شده باشد.
برای اطلاعات بیشتر میتوانید منابع زیر را مطالعه کنید:
تازه ترین برگ های جوونه
تازه ترین برگ های جوونه
تصور کنید در یک مهمانی نشستهاید و فردی شروع به صحبت میکند. او از موفقیتهایش میگوید، از اینکه چقدر خاص و متفاوت است، چطور دیگران او را تحسین میکنند و چقدر به خودش افتخار میکند. در ابتدا شاید جذاب
تا حالا پیش اومده وسط یه جمع باشی، ولی حس کنی هیچ ارتباطی با بقیه نداری؟ انگار از یه دنیای دیگهای، با زبانی که هیچکس نمیفهمه. شاید بارها سعی کردی خودت رو نزدیکتر کنی، ولی یه دیوار نامرئی بین
همه ما در زندگیمان حداقل یکبار این سؤال را از خود پرسیدهایم: "آیا عشقی که دارم، واقعی است؟" عشق یکی از پیچیدهترین و درعینحال زیباترین احساساتی است که انسان تجربه میکند. اما تفاوت زیادی بین یک احساس زودگذر و