شاخه:
احساس گناه دادن ناخواسته به کودک
شاخه:
«خسته شدم از دست این عذرخواهیهای بی موردی که از بقیه میکنم. همش بابت اینکه نکنه دیگری رو ناراحت بکنم و دیگری از دستم ناراحت بشه، اونقدر مراقب رفتارم هستم که دیگه نمیتونم خودم باشم و انگار یه آدم پر از نقاب شدم. خودمو سرزنش میکنم. عمیقتر که نگاه میکنم یادم میاد که انگار مادرم تو کودکی باهام اینطور بوده که هر وقت مطابق میلش رفتار نمیکردم، میگفت: «من دیگه مامان تو نیستم» و گاهاً منو میزد. مامانم یه بچه مطیع میخواست؛ ولی مطیع بودن به چه قیمتی؟!»
اگه این دیالوگها برای شما آشناعه یا دغدغه فرزندپروری دارید و نمیخواید القای ناخواسته گناه به کودکتون داشته باشید، با این مقاله از جوونه همراه باشید چون میخوایم درباره احساس گناه دادن ناخواسته به کودک صحبت بکنیم و راهکارهایی رو برای پیشگیری مطرح بکنیم.
احساس گناه دادن ناخواسته به کودک چگونه رخ میدهد؟
همه ما تو زندگیمون اشتباه میکنیم و نواقصی ممکنه داشته باشیم و عملکرد عالی نداشته باشیم؛ اما تلاش میکنیم که از اون اتفاق درس بگیریم و به ادامه زندگیمون بپردازیم. اما والدینی که سبک فرزندپروری درستی رو در پیش نگرفته باشن، ممکنه که یا ناخواسته یا از روی آگاهی، رفتارهایی با فرزندشون داشته باشن (به ویژه در مواردی که فرزندشون اشتباه میکنه) تا بخوان اون رو اصلاح بکنن؛ اما این کارشون منجر به احساس گناه دادن ناخواسته به کودک میشه.
وقتی به کودک احساس گناه داده بشه، کودک فکر میکنه که حتما اشتباه و نواقص گذشته تقصیر اون بوده و از بی کفایتی اونه. اگه سبک تربیتی درست نباشه، ممکنه که کودک در گذشته گیر بکنه و دیگه نتونه در لحظه حال زندگی کنه و لذت ببره.
وقتی که القای ناخواسته گناه به کودک رخ میده، فرد دیگه ترس از این داره که نکنه دیگران رو ناراحت بکنه. همچنین اون به جای پذیرش اتفاقی که افتاده و تلاش برای جبران یا عدم تکرارش، احساس شرم زیادی رو تجربه میکنه و خود سرزنشگریش به شدت افزایش پیدا میکنه و حتی در آینده میتونه در دام افسردگی بیفته.
چه زمانی والدین باید احتیاط کنند تا القای ناخواسته گناه به کودک رخ ندهد؟
درسته که فرزند پروری یک مسیر هست و یک مقصد نیست و والدین در طول دوره زندگی باید تا جای ممکن تلاش بکنن که سبک فرزندپروری نیکویی رو در پیش بگیرن و از احساس گناه دادن ناخواسته به کودکانشون جلوگیری بکنن ولی خوبه که با این آشنا بشیم که چه زمانی کودک درکی از احساس گناه داره؟
پژوهشها و نظریهها و تحقیقاتی که در حیطه روانشناسی وجود دارن، بازه سنی ۳ تا ۷ سال را دورهای میدونند که کودک کم کم ادراکی از احساس گناه و عذاب وجدان پیدا میکند و سوپر ایگوی اون کم کم در حال شکل گیری است. کودک تلاش میکنه که خودشو با قوانین موجود در جامعه و خانواده تطبیق بده و بچه خوبی به نظر برسد. حال اگر در این دوره، رفتارهای والدین درست نباشه و سبک فرزندپروری خوبی رو در پیش نگرفته باشن، ممکنه که احساس گناه بیشتری به بچه منتقل باشه و اثر منفی بیشتری رو در دراز مدتتری بر روی فرزند بزاره.
چه عواملی منجر به احساس گناه دادن ناخواسته به کودک میشود؟
برای درک القای ناخواسته گناه به کودک، خوبه که والدین با چند مورد از خط قرمزها یا نبایدهای فرزندپروری آشنا باشن و بدونند چه مواردی منجر به احساس گناه دادن ناخواسته به کودک میشه. این موارد عبارتند از:
انتقاد ازکودک
در فرزند پروری اونچه که اهمیت داره، اینه که نظارت و محبت در حد تعادل در خانواده وجود داشته باشه. اگر هر کدام از اینها کم یا زیادتر از حد استاندارد باشند، ما شاهد فرزند پروری سالم نخواهیم بود. به طور کلی بر اساس میزان محبت و نظارت، ما چهار سبک فرزندپروری داریم که عبارتند از:
- مقتدرانه
- سهلگیرانه
- مورد غفلت واقع شده
- سختگیرانه
بهترین نوع فرزندپروری، سبک فرزندپروری مقتدرانه هست. اگر والد به دلیل تخصصی و تجربهای که کسب کرده، نخواد که بچهاش مسیر اشتباه رو بره و آسیب ببینه، بیاد بازخوردهای زیادی به کودکش بده، طوری که استقلال عمل رو از اون بگیره یا مدام از اون به طریق نادرست انتقاد بکنه و بکوبتش، به جای اینکه کودک در جهت رشد بخواد گام برداره، احساس گناه بهش دست میده و این فکر رو داره که من مقصرم و نسبت به خودش تصور خوبی نداره.
برخی از والدین هم علی رغم اینکه شاید اطلاعات زیادی در اون حیطه ندارند، بر اثر بیتجربگی یا اطلاع نداشتن از سبک فرزند پروری درست، ممکنه که از کودک انتقاد زیادی بکنند و اونو بکوبند و نگاه از بالا به پایین بهش داشته باشند. در این مورد هم کودک همون احساسی رو داره که قبلاً مطرح شد و این گونه والدین در جهت القای ناخواسته گناه به کودک گام برداشتند.
پس شاید بچه مطیع داشتن و کودکی که به همه حرف والدین گوش میده، خوب نباشه؛ به خاطر اینکه والد استقلال عمل رو از اون میگیره و کودک احساس میکنه به اندازه لازم، کافی نیست و نسبت به خودش تصور خوبی نداره. به عنوان مثال اگه والدین بار زندگی نزیسته خودشون رو بخوان تحمیل کودک بکنن و بگن که: «تو باید فلان رشته رو بخونی و توش احتمالاً موفق میشی»، اگه کودک چیز دیگهای رو دوست داشته باشه یا نگرانی اینو داشته باشه که آیا به اندازه کافی صلاحیت داره که بخواد توی در آینده اون شغل رو داشته باشه و اگه نشه چی؟ از همون کودکی، احساس گناه ناخواسته به کودک القا شده.
تروما
وجود تروما میتونه در احساس گناه دادن ناخواسته به کودک نقش داشته باشه. اگه کودک مورد abuse یا سو استفاده جنسی قرار گرفته باشه بیشتر از همه احساس گناه دادن ناخواسته رو تجربه میکنه.
بسیاری از والدین فکر میکنند که سوء استفاده فقط میتونه سوء استفاده جنسی باشه؛ در حالی که سو استفاده به سه دسته جسمی، جنسی و کلامی تقسیم میشه. سو استفاده جسمی یعنی تنبیه بدنی کودک. سو استفاده جنسی، تجاوز یا دست زدن به اندام کودک بدون خواست کودک و با اجبار هست. سو استفاده کلامی یعنی توهین یا کلام منفی و ناسزا به کودک گفتن و حس منفی به او دادن.
هر کدوم از این موارد میتونه در احساس گناه دادن ناخواسته به کودک نقش داشته باشه. وقتی که کودک مورد تنبیه بدنی قرار میگیره، ممکنه که حس خوبی نسبت به خودش نداشته باشه و این سوال تو ذهنش هی تکرار بشه که «چرا مامانم منو زد؟» یا «چرا همیشه باید این اتفاق برای من بیفته؟» و به نوعی، درماندگی در کودک ایجاد میشه.
همچنین در خانوادههایی که تشویق توشون وجود نداره و اگه کودک کار درستو بکنه، انگار وظیفهاش هست و اگه بخشی از کار رو انجام نده، اونو تنبیه میکنن، میشه گفت که به نوعی سوء استفاده کلامی داره در این خانوادهها رخ میده و بعداً القای ناخواسته گناه به کودک اتفاق میافته. به عنوان مثال کودک به مادر داره کمک میکنه و سالاد درست میکنه. حالا یادش رفته هویجو رنده بکنه. اگه مادر در جواب بگه که چرا اینو جا گذاشتی؟ تو همیشه حواسپرتی و… یعنی اون بخش خوب کار کودک که چیزای دیگه رو خورد کرده ندیده و فقط رو کاری که انجام نداده، داره توجه میکنه و این خودش، نوعی سوء استفاده کلامی محسوب میشه.
ایراد گرفتن به شخصیت کودک، نه رفتارش
یکی دیگه از موردهایی که در احساس گناه دادن ناخواسته به کودک میتونه نقش داشته باشه، اینه که اگه کودکی کار اشتباهی انجام بده، سریع والدین برچسب به خود شخصیت کودک میزنند. به عنوان مثال اگه اتاق شو مرتب نمیکنه یا یادش رفته مرتب کنه، والدین نباید برچسب بزنن که تو بچه تنبلی هستی. به جاش والد میتونه اینطوری صحبت بکنه که: «دخترم / پسرم، چی شده که شما امروز تا الان اتاقتو مرتب نکردی؟ میخوای دربارهاش حرف بزنیم؟»
نیازه که والد پذیرش و بی قید و شرط داشته باشه نسبت به کودکش. اگه ما بیایم ایراد به کار کودک بگیریم و کار رو مساوی با شخصیت کودک در نظر نگیریم، یعنی کودک ما ارزشمنده و ما شخصیتش رو همونطور که هست، دوست داریم، قبولش داریم و میپذیریمش و صرفاً بازخورد میدیم برای اینکه کارش بهتر شه. اما اگه کار مساوی با شخصیت تلقی بشه، یعنی ارزشمندی کودک منوط به فعالیتش هست.
اگه در قبال انجام کار اشتباه این دیالوگها از جانب والدین به کودک گفته بشه که: «من دیگه مامانت نیستم» یا «دیگه دوست ندارم» و… یعنی به کودک احساس ناامنی و اضطراب رو منتقل کردیم و القای ناخواسته گناه به کودک صورت میگیره. تنبیه بدنی هم که همونطور که در بالا بهش اشاره کردیم، کار نادرستیه و بهتره که والدین با سبک فرزندپروری بهتر آشنایی داشته باشند.
طلاق والدین
یکی از مواردی که به شدت میتونه در احساس گناه دادن ناخواسته به کودک نقش داشته باشه، طلاق والدین(طلاق عاطفی یا طلاق رسمی و…) هستش. وقتی کودک شاهد صحنههای دعوای بین والدین باشه، احساس ناامنی شدیدی رو تجربه میکنه و اینطور فکر میکنه که تقصیر اونه که والدینش دارن از همدیگه جدا میشن و اون بچه خوبی نبوده. اوضاع جایی بدتر میشه که اگه والد دیگه ازدواج بکنه و بچه بیاره و به بچه جدید بیشتر توجه بشه، این احساس گناه ناخواسته بیشتر در کودک القا میشه.
پیامد های احساس گناه دادن ناخواسته به کودک
بهتره که بدونیم برخی از رفتارهای ما که منجر به القای ناخواسته گناه به کودک میشه، چه اثرات بلند مدتی میتونه روی فرزندمون داشته باشه. این پیامدها عبارتند از:
- افسردگی
- اضطراب
- دلبستگی نایمن
- احتمال مبتلا شدن به اختلال مرزی و دو قطبی
- مشکل در خواب مانند کابوس دیدن، شب ادراری و…
- عزت نفس پایین
- افزایش احتمال خودکشی
- احتمال ایجاد بیماریهای روان تنی
- EBD (اختلال های هیجانی _ رفتاری)
با احساس گناه دادن ناخواسته به کودک، چه طرحواره هایی در آنها فعال میشود؟
طرحواره نقص و شرم
اگه والد فرد بد دهنی باشه یا مدام به کودک برچسب بزنه، همونطور که در موارد بالاتر بیان شد، بچه فکر میکنه که اون بد هستش و اون نقص داره که سزاوار این هستش که والد باهاش اینطور رفتار بکنه. در نتیجه این صدای سرزنش والد در آینده تبدیل میشه به صدای والد درونی کودک ومنجر به به خود سرزنشگری میشه و فرد دچار طرحواره نقص و شرم میشه.
اگه والد مدام آیه یاس بخونه، به عنوان مثال بگه:«این همه درس بخونی آخرش هیچی نمیشه و…» یا همش منفیها رو نزد کودک بازگو بکنه، کودک اینطور فکر میکنه که ذاتاً عیب داره و نمیتونه خودشو جمع و جور بکنه و قرار نیست به جایی برسه و اینطوری القای ناخواسته گناه به کودک رخ میده.
اگه کودک از سمت والدین عشق و محبت کافی دریافت نکنه، اینطور ممکنه فکر بکنه که :«پس من عیبی دارم که اونها دوسم ندارند» و اینجوری احساس گناه دادن ناخواسته به کودک رو انتقال دادیم.
یکی از مواردی که ممکنه خیلی در خانوادههای ایرانی دیده بشه، این هستش که فرزند رو تربیت میکنند که در بزرگسالی عصای دست اونها بشه و اگه اینطوری نشه یا رو حرف والد محترمانه نه بگه و نظرش رو بگه، به نوعی احساس عذاب وجدان و احساس گناه دادن ناخواسته به کودک انتقال پیدا میکنه.
این مورد حتی در بزرگسالان و نوجوانها هم دیده میشه. به عنوان مثال ممکنه که والد این دیالوگ رو بگه: «من فقط به خاطر تو موندم» یا اینطور بگه: « از وقتی که تو اومدی، اینجوری شده و اتفاق بد رو ربط بده به اومدن اون کودک». درنتیجه کودک اینطور فکر میکنه که اون بده و نقص داره و اینطوری احساس گناه دادن ناخواسته بهش انتقال داده میشه.
همچنین یکی از مهارتهایی که نیازه والدین داشته باشند، مسئولیت پذیری و کنترل خشم هستش. اگه مادر عصبانی باشه از چیزی و مسئولیت حال روانیشو به جای اینکه خودش به عهده بگیره سر کودک خالی بکنه و بگه: «تقصیر تو بود» و فرافکنی بکنه، القای احساس ناخواسته گناه به کودک اتفاق افتاده.
همچنین مقایسه نابجا والدین برای رقابت و دستاورد بیشتر به دست آوردن کودک، میتونه منجر به احساس گناه دادن به کودک و ناکافی دونستن خودش بشه. به عبارتی انگار کودک حس شرم و عذاب وجدان داره نسبت به این وضعیتی که الان داره. کسی که طرحواره نقص و شرم داره، معمولاً ممکنه که طرحواره معیارهای سختگیرانه و طرحواره تنبیه هم داشته باشه و تلاش کنه از طریق اولویت دادن به دیگران یا دستاورد کسب کردن و اشتباه نکردن، بخواد به خودش احساس ارزشمندی بده.
معمولاً این افراد خطای شناختی دارند. به عنوان مثال تفکر همه یا هیچ یا خطای تعمیم دهی دارند و انسانها رو نمیتونن خاکستری ببینن و اونها رو یاکاملاً سیاه یا کاملاً سفید در نظر میگیرند.
طرحواره وابستگی و بیکفایی
این طرحواره هم میتونه به عنوان علت و هم میتونه به عنوان پیامد احساس گناه دادن ناخواسته به کودک در نظر گرفته بشه. در طرحواره وابستگی و بی کفایتی، فرد فکر میکنه که به اندازه کافی خوب نیست و برای ادامه حیاتش نیازمند اینه که دیگری ای حضور داشته باشه و به اون وابسته بشه. همونطور که گفتیم، انتقادهای زیاد و رابطهی بالا به پایین داشتن با کودک، میتونه در ایجاد این طرحواره و القای ناخواسته گناه به کودک نقش داشته باشه.
طرحواره اطاعت
وقتی که والد از سختیها و آسیبهایی که خودش دیده گاهاً بیاد پیش بچهاش بازگو بکنه، ممکنه که برای کودک اینطور القا بشه که: «مادر من به اندازه کافی سختی کشیده و من نمیخوام یک بار مضاعفی رو بهش اضافه بکنم» و اینطوری میشه که کودک تلاش میکنه که خیلی مطیع باشه و احساس گناه دادن ناخواسته به کودک، از طریق همین درد و دل کردنهایی که کودک ادراکی از اون نداره، انتقال پیدا میکنه و طرحواره اطاعت شکل میگیره.
حتی گاهاً ممکنه اینطور جلوهگر بشه که اگه بچه نظر خودش رو بیان بکنه یا خودشو بخواد تو اولویت قرار بده، از جانب والدین خودخواه تلقی میشه و والدین اینطور بهش عذاب وجدان و احساس گناه میدن. در نتیجه کودک یاد میگیره که تلاش کنه همیشه دیگرانو تو اولویت بزاره تا از احساس گناهش کم بکنه.
راهکارهای پیشگیری و درمان
در اینجا به اختصار درباره راهکارها توضیح خواهیم داد. این راه حل ها عبارتند از:
- والدین از ادبیات درست استفاده بکنند
- ایراد به کار کودک بگیرند نه به شخصیت او
- از برچسب زدن تا جای ممکن استفاده نکنند
- اجازه مستقل شدن به کودک بدهند
- اگر قصد دارن بازخوردی بدن، به طریقه درست اقدام بکنند
- تا جای ممکن از تنبیه کودک پرهیز بکنند و سبک تربیتی درست رو یاد بگیرند
- از دیالوگهایی مثل: «دیگه مامان تو نیستم» و.. استفاده نکنند
- تلاش برای سبک فرزندپروری مقتدرانه (از دور نظاره کنند و مراقبت داشته باشند و اجازه بدن کودکشون تجربه بکنه. مثل یک دوست برای کودک باشند که کودک اگه کاری میکنه، اطمینان بهشون داشته باشه که بخواد باهاشون مطرح بکنه و نظرشون رو بپرسه)
- اگه والدین کاری برای کودک میکنند، بیمنت و بدون انتظار باشه
- اگر قصد طلاق و جدایی دارند حتماً مشاوره برن
- والدین پذیرش بی قید و شرط داشته باشند
- والدین مهارت کنترل خشم رو یاد بگیرند و تا جای ممکن آگاهی از رفتار و پذیرش مسئولیت داشته باشند و اون رو روی کودکشون فرافکنی نکنند
- والدین تا جای ممکن تلاش بکنند که جلوی بچه دعوا نکنند تا احساس امنیتش کاهش پیدا نکنه و اینو بدونن که وقتی طلاق بگیرند، هنوز والد هستند و مسئولیت والد بودنشون ازشون سلب نشده
همچنین خود افرادی که در کودکی بهشون احساس گناه ناخواسته منتقل شده، اینطور نیست که فکر کنند دیگه کار از کار گذشته… بلکه اونها هم میتونن به تراپیست مراجعه بکنن. هدف درمان، افزایش احساس ارزشمندی، صلح با خود، کاهش خود سرزنشگری و قضاوت هست.
کلام آخر
ما در این مقاله از جوونه در رابطه با این صحبت کردیم که والدین ممکنه با چه رفتارهایی منجر به القای ناخواسته گناه در کودک بشن و درباره راهکارهای درمان و پیشگیری هم مواردی رو بیان کردیم.
برای اطلاعات بیشتر میتوانید منابع زیر را مطالعه کنید:
تازه ترین برگ های جوونه
تازه ترین برگ های جوونه
قطعا انتخاب رویکرد مناسب با مسئله به اندازه انتخاب تراپیست میتونه چالش آفرین باشه. آیا شما هم نمیدونید که چه رویکردی میتونه مشکلتون رو بهتر حل بکنه و اثر بخشی بیشتری داشته باشه؟ خیلی از ما اسم رویکردهای مختلفی
این روزها خیلی اصطلاح (شخصیت فوق حساس)HSP رو میشنویم اما شاید خیلی دقیق دربارش ندونیم. آیا شما چنین شخصی هستید یا فردی رو میشناسید که شخصیت حساسی داشته باشه؟ میدونید ویژگی و نشانه های فرد بسیار حساس(HSP)چیه؟ آیا کسی
آیا تاحالا شده که فکر کنید کدوم یکی از ویژگی های شخصیتتون ژنتیکی هست؟ میدونید که ژنتیک میتونه در ایجاد کدوم یک از بیماری های روانی نقش داشته باشه؟ چطور باید اثر ژنتیک رو مدیریت کنید؟ اگه مایلید که
یک دیدگاه
با اینکه دیگه کودک نیست ولی هنوزم ولدینم به من احساس گناه میدن و فکر میکنم همش مدیونشونم