شاخه:
رابطه خودشناسی و توسعه فردی
شاخه:
تصور کنید در موقعیتهای مهم زندگی، نمیدانید که چه میخواهید، کدام تصمیمی به نفعتان است و کدام راه را انتخاب کنید و آیا این راه و انتخاب این مسیر، شما را به آن چیزی که قصد دارید تبدیل شوید و برای خود متصور میشوید میرساند یا نه؟ آیا میتواند به رشدتان کمک کند و باعث توسعه کیفیت زندگیتان بشود؟ اگر خود را نشناسید زندگی خود را بر مبنای «هرچه پیش آید، خوش آید» قرار میدهید و بعدها ممکن است به انسانی تبدیل شوید که نمیشناسیدش. ما در این مقاله از جوونه میخواهیم درباره رابطه خودشناسی و توسعه فردی صحبت کنیم.
خودشناسی به چه معناست؟
خودشناسی یعنی شناخت فرد از خود. به عبارتی فرد بداند چه کسی است، چه نقطه قوتها و چه ضعفهایی دارد، از چه چیزهایی خوشش میآید، چه چیزهایی برایش خوشایند نیست، باورها و ارزشهایش چیست و با چه لنزی به دنیا نگاه میکند. خودشناسی و خودآگاهی، توانایی فرد در درک چیزهایی هست که او یا به عبارتی شخصیت و هویت او را شکل میدهند.
بخش عمدهای از روند خودشناسی ما، در دوره بلوغ رخ میدهد و اگر والدین اجازه کشف و جستجوگری برای هویتیابی به فرزندانشان ندهند، آنها در ادامه زندگی با مسائل بسیاری دستبهگریبان خواهند بود و شاید نتوانند زندگی با کیفیتی را تجربه کنند. مثلاً اگر والد کنترلگر باشد، جستجو فرد را برای هویتیابی نوعی مبارزه علیه قدرت خویش تلقی میکند و تلاش میکند تا عقاید و طرز فکر خود را از هر طریقی که شده در فرزندش بقبولاند. اگر روند خودشناسی و تمایزیافتگی بهخوبی طی شود، فرد میتواند گامهای مؤثری در جهت توسعه فردی بردارد و زندگی نزیسته شده کمتری را به دوش بکشد.
خودآگاهی، یک حالت روانشناختی است که فرد بر روی خودش متمرکز میشود. درحالیکه خودآگاهی مرکز این هست که شما چه کسی هستید، ولی با بودن در لحظه ارتباط بسیار زیادی دارد. اینکه شما اکنون چه چیزهایی و احساساتی را تجربه میکنید و در درونتان چه میگذرد، در توسعه فردی اهمیت بسزایی دارد.
یکی از مهمترین مفاهیم در خودشناسی تصوری است که افراد از خودشان دارند که به آن، خودپنداره میگوییم. افراد هنگامی که متولد میشوند، خودپنداره کاملی از خود ندارند.
شواهد و پژوهشهای علمی نشان میدهند که کودک تا یک برهه سنی ای، تمایزی بین خود و دیگران، بهویژه مراقب اصلی و مادر، نمیتواند قائل شود و خود و او را یکی میپندارد. بهمرورزمان و با بزرگتر شدن فرد و تجربیاتی که کسب میکند، کودک درک میکند که او فردی جدا از مادر است. بهعنوانمثال هفتاد درصد کودکان 21 تا ۲۴ماهه وقتی لکهای روی بینیشان وجود داشته باشد و جلوی آیینه بروند و لکه را ببینند به دماغشان دست میزنند تا لکه را پاک کنند نه به تصویر موجود در آیینه و این حاکی از این است که خودپنداره در آنها شکلگرفته و درکی از مفهوم خود دارند.
پس خودشناسی یعنی آشنایی با اینکه چه ارزشها، باورها و رفتارهایی داریم، نقاط قوت و ضعفمان کدام است، روی چه چیزهایی حساس هستیم، بر روی کدام یک از زخمها و نقاط ضعفمان میتوانیم کار کنیم و جبران و اصلاح کنیم و…
اهمیت خودشناسی در توسعه فردی
فرد میتواند از این شناختی که از خود دارد، استفاده بکند تا زندگی بهتری را برای خود و دیگران فراهم بکند. اگر فرد شناخت کافی از خود نداشته باشد، نداند که چه چیزی را دوست دارد، چه چیزی بر حسب استعداد و توانمندیهایش میتواند آینده شغلی و یا تحصیلی و کاری او را رقم بزند، در نتیجه بر سر دوراهیهای بسیاری گیر خواهد افتاد و نمیداند کدام مسیر را باید انتخاب بکند و در نهایت با کوله باری از زندگی نزیسته از دنیا میرود.
او نهتنها چیزی به این جهان اضافه نکرده است، بلکه رشد و توسعهای هم برای خود به ارمغان نداشته. به عبارتی جهان با فوت او یک چیز بالفعل را از دست نداده است. وقتی فرد خودش را نشناسد، نمیتواند در راستای رسالتش و اهدافش در زندگی گام بردارد و اصلاً نمیداند که اهدافش چیست تا بخواهد در راستای آنها برنامهریزی کند و گام بردارد.
اهمیت توسعه فردی
توسعه فردی نگاه شما را سالمتر و خوشبینانهتر میکند نسبت به مسیر زندگی و این وقتی رخ میدهد که شما شناخت از خود داشته باشید، بدانید که چه کسی هستید، گفتگوهای مثبت ذهنی با خودتان داشته باشید و در خود کندوکاو کنید. اگر شما رسالت خود را بدانید، میتوانید در توسعه فردی موفقتر عمل کنید و برنامهریزی بهتری داشته باشید. مدیتیشن کردن و ذهنآگاهی یکی از مواردی است که میتواند بودن در لحظه حال را به ما بیاموزد. اینکه بتوانیم از زیباییها و لذتهای دنیا بهرهمان شویم، آنها را ببینیم، درک کنیم، لمس کنیم و در راستای رشدمان استفاده بکنیم.
راههای کسب خودشناسی
خودشناسی میتواند از دو طریق رایج کسب شود:
- خودشناسی درونی و خصوصی
- خودشناسی بیرونی و عمومی
در خودشناسی از طریق خود فرد نیز این اتفاق رخ میدهد که فرد بهواسطه تجربیاتی که از سر میگذراند و ادراکی که نسبت به جهان دارد، با اندکی تأمل به شناختی از خود میرسد. در خودشناسی بیرونی، میتوان اینطور گفت که چون انسان موجودی اجتماعی است، در نتیجه دیگران و محیط و جامعه در شکلگیری خودپنداره ما و شناخت ما از خودمان میتوانند نقش بسزایی داشته باشند.
خودآگاهی و خودشناسی بیرونی و عمومی زمانی پدید میآید که مردم آگاهی پیدا میکنند که در نزد دیگران چطور به نظر میرسند. این نوع از خودشناسی و خودآگاهی وقتی بیشتر موردتوجه قرار میگیرد که ما فکر بکنیم که در مرکز توجه دیگران قرار داریم. در نتیجة این خودآگاهی است که ما وادار به رعایت هنجارهای اجتماعی میشویم؛ زیرا مایل هستیم که خوب به نظر برسیم و در راستای رفتارهای پسندیده اجتماعی قدم برداریم.
نکتهای که مطرح است و به ما در خودشناسی کمک میکند، این است که ما نقابهای خود را بشناسیم؛ منظور از نقاب یعنی ماسکی که بهصورت میزنیم تا دیگران متوجه خود واقعی ما نشوند. درحالیکه اگر فرد این نقابها را مساوی با شخصیت خود بداند، در نتیجه اختلالی در روند توسعه فردیاش به وجود خواهد آمد.
بهعنوانمثال فردی میداند که خسیس است اما وقتی وارد ارتباطی میشود، برای اینکه خودش را خوب جلوه بدهد بسیار دستودلباز عمل میکند، زیرا فرد مقابل برای او اهمیت زیادی دارد یا سود زیادی برایش به همراه دارد. در نتیجه این فرد نقاب به صورتش زده اما باید آگاه باشد که ویژگی خود اصلیاش چیست. اگر فرد نگرانی زیادی درباره اینکه چطور نزد دیگران به نظر میرسد داشته باشد، ممکن است دچار اختلال اضطراب اجتماعی شود.
خودآگاهی و خودشناسی خصوصی وقتی اتفاق میافتد که افراد نسبت به ابعاد دیگر خودشان، به طور شخصی آگاهی کسب میکنند. بهعنوانمثال دیدن خود در آینه و تمایزی که بین خود قائل میشویم و تصویری که در آینه هست نوعی از خودآگاهی شخصی محسوب میشود یا تجربه احساسات و هیجانات و افکار در درون ما نوعی از خودآگاهی و خودشناسی محسوب میشود.
رابطه خودشناسی و توسعه فردی
خودشناسی و توسعه فردی، رابطه درهمتنیدهای با یکدیگر دارند. خودشناسی در سه ناحیه اتفاق میافتد:
- فیزیکی
- شناختی
- احساسی
وقتی شما توانایی تشخیص در این سه ناحیه را داشته باشید و تلاش بکنید که درباره این حیطهها، آگاهی و شناخت کسب بکنید، بهتر میتوانید در راستای توسعه فردی گام بردارید.
با خودتان مهربانتر باشید و برنامهریزیهایی برای تغییر داشته باشید. اگر شما خودتان را بهخوبی نشناسید ممکن است هر چقدر که برنامهریزی برای رسیدن به هدفی داشته باشید، با شکست مواجه شوید. بهعنوانمثال کسی که تلاش میکند تا نظم در زندگی داشته باشد و از بینظمی رهایی یابد، قبل از اینکه شروع به برنامهریزی بکند تا نظم را در زندگیاش افزایش دهد تا به رشد فردی دست یابد، اول باید افکار درونی خود را موردتوجه قرار دهد.
بهعنوانمثال اگر گفتگوی درونی او با خودش اینگونه باشد که «من یک آدم کثیف و بینظم هستم» و این باور و فکر مدام در ذهنش تکرار شود، هر چقدر که برای برنامهریزی و نظم تلاش کند، اما باز هم شکست میخورد و موفق نمیشود و در نتیجه ممکن است که درمانده شود.
در ادامه این فرایند، این افکار، ممکن است احساسهایی در او به وجود آورد. مثل احساس خشم یا هر احساس دیگری و فرد ممکن است برای اجتناب از تجربه این احساسها، دست به اهمالکاری بزند و ممکن است اعمال فیزیکی ای را از او ببینیم؛ مثلاینکه مدتی برنامهاش را اجرا میکند بعد ول میکند یا میخواهد که آن کار را انجام دهد و انگیزه هم دارد اما چون افکارش، احساساتش و صدای والد درون در او نهادینه شده و اشتباهکردن را مساوی با شرم میداند و عزتنفسش را زیر سؤال میبرد
درنتیجه صدایی میگوید «تو باید عالی عمل کنی و اگر عالی عمل نکنی پس تو ایرادی داری» و به او حس نقص و شرم میدهد. در نهایت او تا جای ممکن اضطراب را تجربه میکند و چون اضطراب انجامندادن بهتر از انجامدادن و کمالگرایی است، درنتیجه دست به اهمالکاری میزند.
چطور از خودشناسی در راستای توسعه فردی استفاده کنیم؟
آشنایی با ماشین رفتار
یکی از مواردی که میتواند هم در خودشناسی و هم توسعه فردی به ما کمک کند، آگاهی از ماشین رفتار است.
رفتار ما متشکل از چهار جزء است:
- احساس
- فیزیولوژی
- فکر
- عمل
هرکدام از این موارد، یکی از چرخهای ماشین هستند که ما را هدایت میکنند و رفتار ما را شکل میدهند. بهعنوانمثال فرد در مواجهه با یک موقعیت (مثلاً اینکه فرد نتوانسته کاری را به پایان برساند) ممکن است این فکر در سرش بیاید که «تو بیعرضهای و چیزی نمیشوی». در چنین شرایطی ممکن است احساس غم و خشم و… را تجربه بکند و از نظر فیزیولوژیکی تنشهایی را در بدنش احساس بکند و انقباضهایی را تجربه بکند. در عمل هم ممکن است که بزند چیزی را بشکند یا برود در اتاقش و گریه بکند و… .
عمل، رفتاری است که قابلمشاهده از سمت خود و دیگران است. افکار، فکرها و گفتگوهایی است که ممکن است ما با خودمان داشته باشیم و جای آنها در سر است. فیزیولوژی، واکنشهای هر یک از اعضا و مکانیزم بدن نسبت به یک احساس، یک اتفاق یا یک فکر است؛ مانند اینکه وقتی اضطراب (احساس) را تجربه میکنیم، ضربان قلبمان (فیزیولوژی) افزایش پیدا میکند. احساس، هیجانی هست که دررابطهبا یک اتفاق در ما جریان دارد. برای آگاهی از هیجانات خودمان و بیشتر آشناشدن با آن میتوانیم از گل احساسات رابرت پلاچیک یک استفاده کنیم.
حال آنچه که اهمیت دارد و در خودشناسی به ما کمک میکند این است که در هر یک از اتفاقات بهویژه اتفاقهای مهم زندگی، این ماشین رفتار را به یاد داشته باشیم و شروع به تحلیل رفتارمان در قالب آن بکنیم. بهعنوانمثال در فلان موقعیت چه فکری در سر من گذشت؟ منجر به چه احساساتی در من شد؟ و چه اقدامی انجام دادم؟ حال برای تغییر و توسعه فردی آنچه که اهمیت دارد، این است که بدانیم ما هرگاه در موقعیتی قرار گرفتیم، میتوانیم با تغییردادن افکار و عملمان که دوچرخ جلوی ماشین را تشکیل میدهند، فیزیولوژی و احساسمان را تغییر دهیم. یعنی این دو موارد در دست خودمان است.
آگاهی از دایره کنترل، نفوذ و نگرانی
برای آشنایی بهتر با خود و اینکه چطور خودشناسی میتواند منجر به توسعه فردی شود و باهم رابطه داشته باشند، بهتر است با دایره کنترل، نفوذ و نگرانی آشنا شویم.
دایره کنترل:
دایره کنترل، تمامی مواردی که در دست ما است را شامل میشود و ما میتوانیم آنها را تغییر دهیم، انجامشان دهیم یا هر کار دیگری که خواستیم، بکنیم. نکته مهم این است که تمرکزمان را تا جای ممکن باید در این دایره قرار دهیم. دایره کنترل شامل عقاید، باورها، ارزشها، کنشها، نحوه نگرش ما و… میشود و اینها مواردی هستند که ما خودمان دست به انتخاب میزنیم. بهعنوانمثال تعیین میکنیم که در مواجهه با هر موقعیت بر اساس عقاید و باوری که داریم، بهتر است که چگونه با محیط یا شخص تعامل داشته باشیم.
دایره نفوذ:
در دایره نفوذ، ما بهوسیله کنترلی که میتوانیم بر روی زندگی خود داشته باشیم، میتوانیم تأثیراتی بر روی دیگران و اطرافیانمان داشته باشیم. مثال ما با بهتر رفتارکردن و کنترل پرخاشگری خود تلاش میتوانیم و ممکن است رفتار ما در دیگری اثر بگذارد و الگویی باشیم برای اینکه او ببیند که امکان تغییر وجود دارد و دست به تغییراتی بزند که در دایره کنترل خودش است. اینگونه تعاملات بهتری را شاید با همدیگر بهپیش برانیم.
دایره نگرانی:
دایره نگرانی، دایرهای است که در آن چیزها و مواردی قرار دارد که دست ما نیست و در نتیجه کنش ما نمیتواند بر روی آن تأثیری داشته باشد. مانند اخبار، حوادثی که در دنیا رخ میدهد و موارد اینچنینی
اگر افراد در طول زندگی این نکته را موردتوجه قرار دهند، متوجه میشوند که بهتر است انرژی، وقت، هزینه و تمرکزشان را بر روی دایره کنترل بگذارند، برای خودشان ارزشهایی مشخص کنند و تعریفی از این داشته باشند که کی هستند، چه باورها و طرز فکری دارند و در نتیجه بر اساس آنها برنامهریزیای برای زندگی داشته باشند و تلاش کنند که بخش عمده زمانشان را بر روی دایره کنترل بگذارند تا دایره نگرانی. هرچه دایره نگرانی گستردهتر شود، افراد احساس کنترل کمتری بر روی زندگی خود دارند و برعکس. اینگونه است که خودشناسی میتواند در توسعه فردی به ما کمک کند
مراجعه به تراپیست
یکی از مواردی که میتواند در خودشناسی ما اثر داشته باشد، مراجعه به مشاور یا رواندرمانگر است. بسیاری از اوقات، ما باورها و افکار اشتباهی درباره خود داریم یا بهخاطر تجربیاتی که در کودکی داشتیم، ممکن است یک سری باورهای اشتباه در مورد دیگران و جهان یا نسبت به خودمان در ما شکلگرفته باشد. مراجعه به تراپیست و کارکردن با رویکردهای شناختی رفتاری، طرحواره و روانکاوی میتواند مؤثر باشد و به ما در گام برداشتن به سمت زندگی بهتر، کمک کند.
همچنین ما در فرایند مشاوره و رواندرمانی، نسبت به خود، آگاهی بیشتری کسب میکنیم و به خودشناسی میرسیم. در نتیجه میفهمیم که چه کسی هستیم، ارزشها و عقایدمان چیست و چون زخمهایمان را التیام میبخشیم، میتوانیم کیفیت زندگی بهتری را تجربه کنیم.
پذیرش خود و شفقت به خود
مورد بسیار مهمی که میتواند به ما کمک میکند تا بتوانیم در روند توسعه فردی گام برداریم، این است که وقتی خودمان را با تمام نقاط قوت و ضعف و آسیبپذیریها و توانمندیها شناختیم، خودمان را همانطور که هستیم، دوست بداریم و به خود عشق بورزیم؛ و خود را بابت اشتباهات سرزنش نکنیم. این نکته را بدانیم که انسانیم و ممکن است در این زندگی اشتباهاتی بکنیم.
وقتی عشق به خود آغاز شود، افراد با سرعت بهتری در روند توسعه فردی گام برمیدارند زیرا خودشان را میشناسند، نقاط قوت و ضعفشان را میشناسند و خود را همینگونه که هست پذیرفتهاند و دوستداشتنی میدانند. افراد گمان میکنند که اگر به خود سخت بگیرند یا به خود فرصت اشتباهکردن ندهند یا اگر کار اشتباهی انجام دادند؛ خود را تنبیه کنند و خود را همانطور که هست قبول نداشته باشند، با سرعت بهتری پیشرفت میکنند درحالیکه این باور کاملاً اشتباه است
برنامه داشتن و شخصیسازی برنامه برای خود
اگر شما برنامهای در راستا اهدافی نداشته باشید و برای رسیدن به آن اهداف برنامه نچیده باشید، شروع به تلاش برای تغییر خود فایدهای نخواهد داشت. همچنین آنچه که اهمیت دارد این است که بدانید اهدافی بگذارید که برای شما انگیزهبخش، واقعبینانه و قابلدستیابیاند. حتی برای موانع احتمالی پیش رونیز باید برنامهریزی کنید و راههایی برای حل آن داشته باشید.
اما نکته حائز اهمیت این است که تا زمانی که شما خود و استعدادهایتان را نشناسید، نمیدانید که برای چه و در راستای چه چیزی باید هدف داشته باشید. بر همین اساس، استفاده از تستها و آزمونهای روانشناسی در کنار مشاوره، میتواند برای شما سودمند باشد. آزمونهایی مثل: استنفورد بینه، وکسلر، هالند و…
پاداش به خود و شروع از تغییرات کوچک
برای تغییر و رشد و اصلاح نقاط ضعف، باید این را بدانیم که فرایند رشد چیزی نیست که یکشبه رخ دهد و زمانبر است؛ زیرا ما سالها و مدتها آنگونه زندگی کردهایم و با آن عادتها خو گرفتهایم. در نتیجه بهترین راه برای شروع، خردکردن اهداف و گامهای کوچک اما پیوسته برداشتن در راستای آنها هستند. باید آنقدر آنها را تکرار کنیم تا در ما نهادینه و تبدیل به عادت شوند و سپس سراغ گام بعدی برویم و هریک از ما بر اساس شناختی که از خودمان داریم باید این برنامهریزی را انجام دهیم.
همچنین پس از اینکه در هر مرحله موفق شدیم برحسب اینکه چه چیزی میتواند ما را خوشحال کند به خود پاداش میدهیم تا انگیزه بیشتری برای ادامهدادن کسب کنیم.
کلام آخر
در این مقاله درباره اینکه خودشناسی به چه معناست، اهمیت خودشناسی در توسعه فردی و رابطه خودشناسی و توسعه فردی صحبت شد. همچنین به این پرداختیم که شناخت از خود از چه طریقی حاصل میشود. در آخر به مواردی پرداختیم که میتواند در شناخت خود مؤثر واقع شود تا فرایند توسعه فردی را سرعت بخشد مانند آگاهی از ماشین رفتار، برنامه داشتن، مشخصکردن اهداف و ارزشها و… .
برای مطالعه بیشتر، میتوانید منابع زیر را مطالعه کنید.
کتاب «تئوری انتخاب»؛ گلسر، ویلیام.
تازه ترین برگ های جوونه
تازه ترین برگ های جوونه
گاهی در روابط عاطفی و جنسی، چالشها و مسائلی به وجود میآید که ممکن است نتوانیم به تنهایی آنها را حل کنیم. این مسائل میتوانند از اضطرابها و استرسهای شخصی گرفته تا اختلافات در رابطه و نارضایتیهای جنسی باشند.
اگه برای شما هم این سوال ها مطرحه که اصلا به چه شرایطی شرایط بحرانی میگن و ویژگی هاش چیه؟ بهتره تو شرایط بحرانی چه کارهایی انجام بدیم که آسیب بیشتری به سلامت روانمون نزنیم؟ افراد در شرایط بحرانی
آیا شما هم جزو افرادی هستید که وقتی از کسی دلخور میشید ناراحتی ها و کدورت ها رو در خودتون میریزید؟ شما چقدر خودتون رو توانمند در پذیرش و سازگاری با دیگران و عقاید متفاوتشون ارزیابی میکنید؟ تا چه