شاخه:
آشنایی با روشهای دستکاری روانشناختی
شاخه:
آیا براتون پیش اومده که فکر کنید شخص مقابلتون واقعیت رو تحریف میکنه؟ آیا در برابر ابراز خواسته طبیعیتون معمولا برچسب هایی مثل«عدم اسقلال» یا «ضعیف بودن» و موارد مشابه بهتون زده میشه؟ اگه شخص مقابل اشتباهی بکنه ازتون عذرخواهی نمیکنه و شروع به انکار مسئولیت میکنه؟ موارد ذکر شده بخشی از رفتارهایی در دستکاری روانشناختی یا منیپیولیشن بود. اگه میخوایید با این اصطلاح بیشتر آسنا بشید با این مقاله از جوونه همراه باشید.
Manipulation یا دستکاری روانشناختی چیست؟
Manipulation یا دستکاری روانشناختی، به مجموعهای از رفتارها و تکنیکها گفته میشود که فردی بهصورت آگاهانه و با هدفی خاص، بکار میگیرد تا دیگران را به سمتی هدایت کند که تصمیمات یا احساساتشان تحت تأثیر خواستههای او باشد. در این حالت، فردی که دست به دستکاری روانشناختی میزند، به دنبال رسیدن به منفعت شخصی یا کنترل رفتارهای شخص مقابل است؛ حتی اگر این کار به ضرر آن فرد یا خلاف خواسته و ارزشهای او باشد.
این کار اغلب بدون آگاهی کامل شخص مقابل انجام میشود، به طوری که شخص مقابل متوجه نمیشود که چگونه و چرا به آن سمت کشیده میشود. برای مثال، اگر کسی بخواهد دوستش را قانع کند که در کاری که خودش منفعت دارد همراهیاش کند، ممکن است احساسات یا نیازهای او را به گونهای مطرح کند که آن دوست به نوعی مجبور به قبول شود.
دستکاری روانشناختی یا منیپیولیت کردن ممکن است در رهر ارتباطی به ویژه در ارتباط با نزدیکان رخ دهد. وقتی فردی در دام دستکاری روانشناختی توسط فردی می افتد پس از مدنی اعتماد به نفس و عزت نفسش به شدت خدشه دار میشود و حتی به واقعیت شک میکند و نمیتواند به خود و آنچه دیده یا باور دارد، اعتماد کند.
مثالهایی از منیپیولیشن یا دستکاری روانشناختی
در ادامه چند مثال متفاوت از رفتارهای دستکاری روان شناختی یا Manipulation برای فهم بهتر آورده شده است:
احساس گناه دادن در دستکاری روانشناختی : فرض کنید دوست شما از شما میخواهد در یک پروژه کاری با او همکاری کنید. وقتی شما به دلایل شخصی نمیپذیرید، او میگوید: “بعد از تمام کمکهایی که من بهت کردم، واقعاً این طوری جبران میکنی؟” در این حالت، او به جای احترام به تصمیم شما، با القای حس گناه، سعی میکند شما را به سمت قبول پیشنهادش بکشاند.
وانمود به قربانی بودن: در یک رابطه عاطفی، یکی از طرفین ممکن است برای فرار از مسئولیتها وانمود کند که همیشه مظلوم و بیگناه است و دیگری او را درک نمیکند. این کار باعث میشود شخص مقابل احساس کند باید همیشه مراقب احساسات او باشد و از بحث و انتقاد اجتناب کند تا مبادا او را ناراحت کند.
نیمهحقیقت را گفتن در منیپیولیشن: یکی از دوستانتان به شما میگوید که به شدت نیاز به پول دارد و از شما درخواست کمک مالی میکند. اما او حقیقت را نمیگوید و بخشی از پول را برای خرید چیزهای غیرضروری میخواهد. با مخفی کردن بخشی از حقیقت، او تلاش میکند تا شما را وادار به کمک مالی کند.
استفاده از تهدیدهای غیرمستقیم: در یک محیط کاری، مدیر به یکی از کارمندانش میگوید: “تو همیشه عملکرد خوبی داشتی، و امیدوارم این کار جدید رو هم به خوبی انجام بدی. چون میدونی که شرکت از عملکرد تو راضی بوده.” این حرف، به ظاهر تشویقی است، اما در واقع نوعی تهدید غیرمستقیم است که کارمند احساس کند اگر در این کار موفق نشود، جایگاهش به خطر میافتد.
استفاده از تعریف و تمجید مصنوعی در دستکاری روانشناختی: یکی از همکاران شما از شما بیش از حد تعریف و تمجید میکند و همیشه به شما میگوید چقدر فرد توانمندی هستید. سپس از شما میخواهد که کار او را هم انجام دهید، زیرا به گفته او “تنها کسی هستید که از پس این کار برمیآید.” او با این روش تلاش میکند با جلب رضایت و اعتماد شما، کارهای خود را به دوش شما بیندازد.
مثالهایی از دستکاری روانی در رابطه
در روابط عاطفی، دستکاری روانی میتواند به شکلهای گوناگونی ظاهر شود و اغلب باعث ایجاد احساسات منفی و فشار عاطفی در شخص مقابل میشود. چند مثال رایج از دستکاری روانی در رابطه عبارتند از:
انکار مسئولیت و سرزنش دیگری : یکی از طرفین به محض بروز مشکل، به جای قبول مسئولیت خود، دیگری را مقصر همهچیز میداند. مثلاً اگر بحثی پیش بیاید، میگوید: “همیشه تویی که بحث رو شروع میکنی و خرابش میکنی.” این کار باعث میشود طرف مقابل احساس گناه کرده و بهمرور خودش را مسئول همه مشکلات بداند.
نادیده گرفتن نیازهای عاطفی: فرض کنید یکی از طرفین از دیگری درخواست توجه و محبت میکند، اما طرف مقابل بهجای پاسخ مثبت، میگوید: “تو خیلی needy هستی، باید مستقل باشی!” در اینجا، شخص دستکاری روانی کننده نیاز عاطفی طبیعی طرف مقابل را بیارزش و نامناسب جلوه میدهد تا او را از ابراز نیازهایش منصرف کند.
نمایش نقش قربانی در دستکاری روانشناختی: یکی از طرفین برای جلب توجه و دلسوزی طرف مقابل، دائماً خود را قربانی شرایط نشان میدهد. مثلاً وقتی دیگری سعی میکند مرزهایی در رابطه بگذارد، او میگوید: “اگر منو دوست داشتی، این کارو نمیکردی.” این روش باعث میشود طرف مقابل احساس کند که باید همیشه مراقب احساسات او باشد و از خواستههای خودش بگذرد.
قضاوت و سرزنش غیرمستقیم: یکی از طرفین ممکن است به طور غیرمستقیم و با شوخیهای کوچک به طرف مقابلش بگوید که به اندازه کافی خوب نیست. برای مثال، وقتی یکی از طرفین چیزی برای گفتن دارد یا تصمیمی میگیرد، طرف دیگر با کنایه یا نگاههای تحقیرآمیز به او میفهماند که تصمیمات یا دیدگاههایش ارزش چندانی ندارند. این کار باعث میشود طرف مقابل بهتدریج به خود شک کند.
تغییر موضوع و اجتناب از مسئولیتپذیری در منیپیولیشن: یکی از طرفین وقتی با اشتباهی که مرتکب شده مواجه میشود، سریعاً موضوع بحث را به چیز دیگری که طرف مقابل اشتباه کرده است تغییر میدهد. مثلاً اگر یکی از طرفین از دیگری به خاطر نادیده گرفتنش گلایه کند، او در جواب میگوید: “خودت هم همیشه منو نادیده میگیری!” این کار به نوعی فرار از مسئولیت است و طرف مقابل را سردرگم و ناراحت میکند.
کماهمیت جلوه دادن احساسات شخص مقابل در دستکاری روانی: زمانی که یکی از طرفین احساسات خود را بیان میکند، طرف مقابل به او میگوید: “تو خیلی حساس هستی.” یا “دلیل خاصی برای اینهمه ناراحتی وجود نداره.” این نوع واکنش باعث میشود فرد احساس کند احساساتش بیارزش هستند و بهمرور اعتمادبهنفسش پایین بیاید.
تهدیدهای عاطفی و ترک ناگهانی در دستکاری روانشناختی: یکی از طرفین ممکن است برای کنترل رابطه، طرف مقابل را تهدید به ترک کند. مثلاً میگوید: “اگر تغییر نکنی، این رابطه رو تموم میکنم.” این تهدیدات باعث میشوند که طرف مقابل مدام در ترس و ناامنی باشد و هر کاری که خواسته میشود را برای نگه داشتن رابطه انجام دهد.
سکوت به عنوان مجازات در منیپیولیشن: به جای حل مشکل، یکی از طرفین به طور ناگهانی و بدون توضیح صحبتنکردن یا سرد شدن عاطفی را به کار میگیرد. سکوت و بیتوجهی به عنوان یک روش برای کنترل طرف مقابل استفاده میشود تا احساس گناه یا اضطراب کند و برای بازگرداندن رابطه به روال عادی، به خواستههای او تن دهد.
این نمونهها نشان میدهند که دستکاری روانی در روابط چگونه میتواند با روشهای مختلف باعث بیاعتمادی، کاهش اعتمادبهنفس و ایجاد احساسات منفی در شخص مقابل شود.
تفاوت دستکاری روانشناختی با سایر واژه های مشابه
منیپیولیشن میتواند با برخی اصطلاحات یکسان در نظر گرفته شود و مفهوم آن اشتباه برداشت شود. در اینجا به توضیح مختصر تفاوت میان دستکاری روانی با سایر اصطلاحات میپردازیم:
دستکاری روانشناختی (Manipulation)
هدف: بهدست آوردن کنترل بر دیگران یا بهرهبرداری از آنها، بدون در نظر گرفتن نیازها و احساسات طرف مقابل.
روشها: تحریف حقیقت، ایجاد حس گناه، بازی با احساسات، گسلایتینگ و.. .
ویژگی اصلی: نیت پشت این رفتار خودخواهانه و بهنفع فرد دستکاریکننده است و معمولاً با تحقیر، فشار یا سوءاستفاده عاطفی همراه است.
قانع کردن یا متقاعدسازی (Persuasion)
هدف: تلاش برای تغییر نظر یا رفتار دیگران با احترام به خواستهها و احساسات آنها.
روشها: ارائه دلایل منطقی، احترام به نظرات طرف مقابل، شفافسازی اطلاعات.
ویژگی اصلی: متقاعدسازی بر پایه احترام و توافق است و در صورت عدم پذیرش طرف مقابل، فرد قانعکننده این تصمیم را میپذیرد.
فریب (Deception)
هدف: رسیدن به منفعت شخصی از طریق دروغ یا کتمان حقیقت.
روشها: دروغگویی، مخفی کردن حقایق، جلوه دادن نادرست واقعیتها.
ویژگی اصلی: فریب معمولاً شامل عدم صداقت کامل است، اما الزاما مثل دستکاری روانی به ایجاد حس گناه یا وابستگی نمیپردازد.
تأثیرگذاری (Influence)
هدف: تشویق دیگران به تصمیمات مثبت، بدون فشار یا اجبار.
روشها: ارائه اطلاعات مفید، تشویق به رفتارهای خوب، الگوسازی.
ویژگی اصلی: تأثیرگذاری با احترام و حمایت همراه است و به تصمیم طرف مقابل احترام گذاشته میشود.
ترغیب (Encouragement)
هدف: حمایت از فرد دیگر برای انجام کاری که به نفع او است.
روشها: تشویق، ارائه حمایت عاطفی، همدلی.
ویژگی اصلی: هدف از ترغیب ایجاد انگیزه در طرف مقابل است، نه تحمیل نظر یا سوءاستفاده از او.
بهطور خلاصه، دستکاری روانشناختی بر پایه سوءاستفاده و کنترل است، در حالی که سایر واژهها مانند قانع کردن، ترغیب و تأثیرگذاری بیشتر بر حمایت، احترام و توافق متقابل تکیه دارند.
انواع روشهای دستکاری روانشناختی و تکیه کلام های رایج این افراد
افرادی که از روشهای دستکاری روانشناختی استفاده میکنند، معمولاً از تکنیکها و تکیهکلامهایی استفاده میکنند که طرف مقابل را به شک و تردید، احساس گناه، و اضطراب میاندازند تا بتوانند کنترل بیشتری روی رفتارها و تصمیمات او داشته باشند. در ادامه، چند نوع روش دستکاری روانشناختی و تکیهکلامهای رایج این افراد آورده شده است:
گسلایتینگ (Gaslighting)
در گسلایتینگ، فرد دستکاریکننده واقعیت را تحریف میکند تا طرف مقابل به حافظه و قضاوت خود شک کند. به طور مداوم حقایق را انکار کرده یا موضوع را به گونهای تغییر میدهد که فرد مقابل به مرور به خود شک کند.
تکیهکلامها:
- “تو همیشه چیزها رو اشتباه به یاد میاری.”
- “اینجوری که تو میگی اتفاق نیفتاده.”
- “تو خیلی حساسی؛ این چیزها که به این شدت هم نیست.”
القای احساس گناه
این تکنیک شامل متهمکردن طرف مقابل به بیتوجهی یا کمتوجهی است تا او را وادار به انجام خواستههای دستکاریکننده کند. با ایجاد حس گناه، فرد دستکاریکننده کاری میکند که طرف مقابل احساس کند باید جبران کند.
تکیهکلامها:
- “من بهخاطر تو اینهمه فداکاری کردم، و اینطوری جواب منو میدی؟”
- “اگه واقعاً منو دوست داشتی، این کارو میکردی.”
- “همیشه تو باعث مشکلاتی، و من باید تحمل کنم.”
مظلومنمایی و قربانیجلوهدادن خود
در این روش، فرد دستکاریکننده خود را به عنوان قربانی نشان میدهد تا از طرف مقابل حمایت و دلسوزی بگیرد. این تکنیک باعث میشود که طرف مقابل احساس کند باید همیشه مراقب او باشد.
تکیهکلامها:
- “من خیلی بدبخت و تنها هستم و هیچکس منو درک نمیکنه.”
- “تو نمیدونی من چی کشیدم؛ تو هیچوقت نمیفهمی.”
- “همیشه من باید رنج بکشم و تو راحت باشی.”
نادیدهگرفتن و سکوت
در این روش، فرد به جای بحثکردن یا حل مسئله، بهطور ناگهانی سکوت میکند یا بیاعتنایی نشان میدهد. این کار باعث میشود که طرف مقابل احساس اضطراب و بیارزشی کند و تلاش کند به خواستههای او توجه بیشتری نشان دهد.
تکیهکلامها:
- (سکوت یا رفتارهای سرد به مدت طولانی)
- “خودت باید بفهمی چرا ناراحتم.”
- “اگه مهم بود برات، نیازی نبود بگم.”
تغییر موضوع یا فرار از مسئولیت
در این روش، وقتی طرف مقابل از چیزی گلایه میکند، فرد دستکاریکننده موضوع را بهگونهای تغییر میدهد که تقصیر به گردن طرف مقابل بیفتد.
تکیهکلامها:
- “تو هم همیشه این کارو میکنی؛ چرا فقط از من انتقاد میکنی؟”
- “ببین کی داره این حرفو میزنه!”
- “تو هم خودت همین کارو کردی و من هیچی نگفتم.”
استفاده از تهدیدهای غیرمستقیم
این روش شامل تهدیدهایی است که بهصورت غیرمستقیم ابراز میشوند تا طرف مقابل احساس کند در معرض از دست دادن رابطه یا امنیت خود است.
تکیهکلامها:
- “اگه اینطوری ادامه بدی، باید در مورد این رابطه تجدید نظر کنم.”
- “فکر نمیکنم دیگه بتونم این وضعیتو تحمل کنم.”
- “شاید اصلاً باید از هم جدا بشیم؛ شاید من اشتباه کردم.”
ایجاد وابستگی عاطفی
فرد دستکاریکننده سعی میکند طرف مقابل را وابسته به خود کند و طوری القا کند که بدون او نمیتواند خوشبخت باشد.
تکیهکلامها:
- “من تنها کسی هستم که واقعاً تو رو درک میکنم.”
- “اگه من نباشم، کی میتونه ازت حمایت کنه؟”
- “تو بدون من نمیتونی از پس زندگی بربیای.”
این تکیهکلامها و روشها بهطور کلی برای کنترل، اعمال فشار و ایجاد وابستگی در رابطه در دستکاری روانشناختی به کار میروند و باعث آسیبهای روانی و عاطفی میشوند.
قصد افراد از دستکاری روانشناختی دیگران چیست؟
افرادی که دست به دستکاری روانشناختی (manipulation) میزنند، معمولاً دلایل خاصی برای این رفتار دارند و در بسیاری از موارد، این دلایل به نیازها و ضعفهای درونی آنها برمیگردد. بهطور کلی، اهداف اصلی این افراد در منیپیولیشن عبارت است از:
- کنترل و تسلط بر دیگران
- جلب توجه و تأیید دیگران
- فرار از مسئولیت و انتقاد
- ایجاد وابستگی در دیگران
- ترس از طرد شدن و از دست دادن رابطه
- عدم اعتماد به نفس و نیاز به احساس قدرت
- جلوگیری از تعارضات و مشکلات درونی خود
بهطور کلی، افرادی که دست به دستکاری روانی میزنند، اغلب دارای مشکلات عاطفی و روانی عمیقی هستند و دستکاری روانی را به عنوان راهی برای کنار آمدن با این مشکلات انتخاب میکنند. هرچند در کوتاهمدت ممکن است احساس قدرت و کنترل کنند، اما این رفتار به مرور روابط آنها را تخریب میکند و به احساس تنهایی و نارضایتی منجر میشود.
دستکاری روانشناختی در افراد خودشیفته و روان پریش
افراد خودشیفته (Narcissistic) و روانپریش (Psychopathic) معمولاً از دستکاری روانشناختی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند، و رفتار آنها با دیگران میتواند بسیار آسیبزننده باشد. هرچند ویژگیها و انگیزههای این دو گروه متفاوت است، اما در هر دو، دستکاری روانی بهعنوان یک رفتار رایج برای ایجاد کنترل و بهرهبرداری از دیگران دیده میشود. در ادامه به رابطه دستکاری روانشناختی با این دو نوع شخصیت پرداختهایم:
افراد خودشیفته و دستکاری روانشناختی
افراد خودشیفته از آنجا که نیاز شدیدی به توجه و تأیید دارند، دستکاری روانی را به کار میگیرند تا در مرکز توجه قرار بگیرند و خود را بهتر و برتر از دیگران نشان دهند. در اینجا برخی از ویژگیها و روشهای دستکاری روانی افراد خودشیفته آمده است:
نیاز شدید به تأیید و تمجید: افراد خودشیفته همیشه نیاز دارند که دیگران از آنها تعریف کنند و به برتری و اهمیت آنها اذعان داشته باشند. برای رسیدن به این تأیید، آنها ممکن است از دستکاری روانی استفاده کنند تا دیگران را به تمجید و تحسین وادار کنند.
حق به جانب بودن و سرزنش دیگران: آنها خود را بهتر از دیگران میدانند و اگر اشتباهی رخ دهد، معمولاً مسئولیت را نمیپذیرند و دیگران را مقصر میدانند. از طریق دستکاری روانشناختی، مثلاً با تحقیر یا نادیدهگرفتن احساسات طرف مقابل، تلاش میکنند او را مقصر جلوه دهند.
استفاده از تکنیک گسلایتینگ: خودشیفتهها از تکنیک گسلایتینگ برای ایجاد شک و تردید در طرف مقابل استفاده میکنند تا او را نسبت به قضاوت و احساسات خود بیاعتماد کنند. با انکار وقایع و تحریف حقیقت، آنها میخواهند به مخاطب خود القا کنند که دچار اشتباه یا خیالات شده است.
استفاده از جذابیت ظاهری: افراد خودشیفته معمولاً در ابتدا بسیار جذاب و کاریزماتیک به نظر میرسند و از این جذابیت برای جلب اعتماد طرف مقابل استفاده میکنند. این جذابیت ظاهری باعث میشود که دیگران از آسیبهای واقعی که در ادامه ممکن است به آنها وارد شود، غافل بمانند.
افراد روانپریش و دستکاری روانشناختی
افراد روانپریش، برخلاف خودشیفتهها، اغلب فاقد احساس همدلی هستند و به دلیل ویژگیهای ضد اجتماعی خود، از دستکاری روانی به عنوان روشی سرد و بیاحساس برای رسیدن به اهدافشان استفاده میکنند. در ادامه، برخی از ویژگیهای روانپریشها و رابطه آنها با دستکاری روانشناختی توضیح داده شده است:
فاقد احساس همدلی: روانپریشها معمولاً نمیتوانند احساسات و نیازهای دیگران را درک کنند. برای آنها دیگران فقط ابزارهایی هستند که میتوانند به وسیله آنها به منافع خود برسند. این عدم همدلی باعث میشود که در دستکاری روانی بسیار بیرحم و بیملاحظه عمل کنند.
دروغگویی و فریب: روانپریشها معمولاً برای رسیدن به اهداف خود دروغ میگویند و واقعیت را تحریف میکنند. آنها در منیپیولیشن بسیار ماهرند و حتی ممکن است برای فریب دیگران داستانهایی ساختگی بسازند.
نمایش جذابیت و اعتمادبهنفس کاذب: مانند افراد خودشیفته، روانپریشها نیز در ابتدا بسیار جذاب و اعتمادبهنفس بالا به نظر میرسند. این جذابیت به آنها کمک میکند تا دیگران را به خود جذب کنند و از این ویژگی به عنوان یک ابزار دستکاری استفاده میکنند.
استفاده از ترس و تهدید: روانپریشها از تهدید و ایجاد ترس برای دستکاری روانشتاختی دیگران بهره میبرند. آنها بدون هیچ ملاحظهای ممکن است به طرف مقابل آسیب عاطفی یا حتی فیزیکی وارد کنند تا کنترل کامل را در دست بگیرند و طرف مقابل را در وضعیت ترس و وابستگی نگه دارند.
بیتفاوتی نسبت به آسیبهایی که به دیگران وارد میکنند: این افراد، به دلیل فقدان همدلی، هیچ عذاب وجدانی از آسیب رساندن به دیگران ندارند و بدون احساس گناه یا پشیمانی به دستکاری و بهرهکشی ادامه میدهند.
اگه در رابطه ای هستید که دستکاری روانشناختی میشوید، چه باید کنید؟
اگر در رابطهای با دستکاری روانشناختی قرار دارید، گامهای زیر میتوانند به شما کمک کنند تا بهتر با این وضعیت مقابله کنید:
شناخت و آگاهی از رفتارهای دستکاریکننده
شناخت رفتارهای دستکاری روانشناختی اولین گام برای مقابله است. رفتارهایی مانند:
سرزنش دائمی: فرد مقابل همیشه شما را مقصر میداند و خودش را تبرئه میکند.
بازی با احساسات: او ممکن است با ایجاد حس گناه یا قربانی جلوه دادن خود، شما را به انجام خواستههایش وادار کند.
نادیده گرفتن نیازهای شما: مثلاً وقتی به محبت یا توجه نیاز دارید، با انتقاد یا بیتوجهی مواجه میشوید
و… به شما کمک میکند که زودتر متوجه دستکاری روانشناختی شوید و برای مقابله آمادهتر باشید.
تعیین و حفظ مرزهای شخصی
بهروشنی خواستهها و محدودیتهای خود را بیان کنید. اجازه ندهید طرف مقابل مرزهای شما را نقض کند. اگر کسی با احساسات یا تصمیمات شما بازی میکند، به او بگویید که این رفتار را نمیپذیرید. در این موارد به مرزهای خود احترام بگذارید و پافشاری کنید، حتی اگر طرف مقابل ناراحت شود. مواردی که برایتان مهم است بهصراحت بیان کنید، مثلاً بگویید “برای من مهم است که به تصمیمات و احساساتم احترام بگذاری.”
تقویت استقلال فکری و اعتماد به خود
افراد دستکاری روانی کننده سعی میکنند اعتماد شما را به خودتان کاهش دهند. برای مقابله با این مسئله:
به احساسات و قضاوت خودتان اعتماد کنید؛ خودتان بهترین قاضی برای احساسات و نیازهایتان هستید.
یادداشتبرداری از وقایع میتواند کمک کند تا در مواجهه با گسلایتینگ و تحریف واقعیت، حقایق را به خاطر داشته باشید و به حافظه و دیدگاه خودتان اعتماد کنید.
پشتیبانی از افراد مورد اعتماد بگیرید
افراد دستکاری روانی کننده اغلب شما را در رابطه تنها و وابسته به خود نگه میدارند. صحبت با دوستان نزدیک، خانواده یا مشاور میتواند به شما دیدگاههای جدید بدهد و کمکتان کند تا وضعیت خود را بهتر درک کنید. همچنین این کار باعث شود کمتر احساس تنهایی کنید و از وابستگی به فرد دستکاریکننده خارج شوید.
مراجعه به تراپیست به شما کمک میکند که دید بازتر و واقع بینانه تری به اوضاع کنونی و اینکه چگونه در دام منیپیولیشن افتادید، پیدا کنید. تراپیست در علتیابی و روند درمان حتی بعد از جدایی از شریک عاطفیتان میتواند به شما کمک کند.
بررسی ادامه یا پایان رابطه
اگر دستکاری روانشناختی ادامه پیدا کند و نتوانید به راهحلی برسید، باید برای حفظ سلامت روانتان به فکر تغییراتی جدی باشید. در این موارد:
از خود بپرسید که آیا این رابطه ارزش ادامه دادن دارد.
مهمترین اولویت، سلامت روان شماست؛ اگر رابطهای باعث میشود دائماً احساس بیارزشی یا ناراحتی کنید، ممکن است بهتر باشد که فاصله بگیرید یا آن را ترک کنید.
این گامها کمک میکنند که در برابر دستکاری روانی آگاهتر، قویتر و مطمئنتر عمل کنید و از سلامت عاطفی و روانی خود محافظت کنید.
کلام آخر
ما در این مقاله از جوونه پرداخیتم که دستکاری روانشناختی یا منیپیولیشن چیست، چه تفاوتی با سایر واژه های مشابه دارد، تکنیکهایی که افراد برای دستکاری روانی بکار میبرند چه هستند و راه حل هایی برای فاصله از دستکاری وروانشناختی بیان کردیم.
برای اطلاعات بیشتر در این حوزه میتوانید منابع زیر را مطالعه کنید:
How to Spot Manipulation Tactics
How to Recognize the Signs and Types of Manipulative Behavior
تازه ترین برگ های جوونه
تازه ترین برگ های جوونه
قطعا انتخاب رویکرد مناسب با مسئله به اندازه انتخاب تراپیست میتونه چالش آفرین باشه. آیا شما هم نمیدونید که چه رویکردی میتونه مشکلتون رو بهتر حل بکنه و اثر بخشی بیشتری داشته باشه؟ خیلی از ما اسم رویکردهای مختلفی
این روزها خیلی اصطلاح (شخصیت فوق حساس)HSP رو میشنویم اما شاید خیلی دقیق دربارش ندونیم. آیا شما چنین شخصی هستید یا فردی رو میشناسید که شخصیت حساسی داشته باشه؟ میدونید ویژگی و نشانه های فرد بسیار حساس(HSP)چیه؟ آیا کسی
آیا تاحالا شده که فکر کنید کدوم یکی از ویژگی های شخصیتتون ژنتیکی هست؟ میدونید که ژنتیک میتونه در ایجاد کدوم یک از بیماری های روانی نقش داشته باشه؟ چطور باید اثر ژنتیک رو مدیریت کنید؟ اگه مایلید که