21 دی 1403

شاخه:

آشنایی با روانکاوی و مکانیسم های آن

شاخه:

روانکاوی

خیلی از ما نام فروید و روانکاوی رو شنیدیم و مایلیم که بیشتر دربارش بدونیم. از اونجایی که رویکرد روان تحلیلی و نظریه فروید یکی از بخش های مهم در روانشناسی و حتی فرایند درمان هست، خوبه که دربارش اطلاعاتی داشته باشید و بتونید انتظاراتتون رو از درمانگر و فرایند درمان با این رویکرد بدونید. تو این مقاله از جوونه قراره که درباره این مبحث صحبت بشه. با ما همراه باشید.

رویکرد روان تحلیلی چیست؟

رویکرد روان‌تحلیلی توسط زیگموند فروید (Sigmund Freud) در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 پایه‌گذاری شد. فروید در سال ۱۸۵۶ در اتریش متولد شد و در دهه‌های ۱۸۹۰ و ۱۹۰۰ شروع به توسعه نظریات خود در مورد ناخودآگاه و تأثیر آن بر رفتار انسان‌ها کرد.

اولین آثار اصلی فروید در زمینه روان‌تحلیلی، از جمله کتاب‌های “تعبیر رویاها” (۱۹۰۰) و “سه رساله در زمینه نظریه جنسی” (۱۹۰۵)، در این دوران منتشر شدند و ایده‌های او را به دنیا معرفی کردند. این آثار آغازگر رویکرد روان‌تحلیلی بودند که در آن فروید به تحلیل رفتار انسان‌ها و کشف ریشه‌های ناخودآگاه مشکلات روانی تأکید می‌کرد.پس از انتشار این نظریات، روان‌تحلیلی به سرعت در دنیای روان‌شناسی و پزشکی به‌عنوان یک رویکرد مهم و تأثیرگذار شناخته شد.

کلمه “تحلیل” در اینجا به فرایند تحلیل و کاوش در ذهن فرد اشاره دارد. “تحلیل” به معنای بررسی و تجزیه و تحلیل عمیق اجزای مختلف ذهن و روان فرد است تا این اجزا، به ویژه آن بخش‌هایی که در ناخودآگاه پنهان‌اند، به آگاهی بیایند. این فرایند شامل بررسی رویاها، تداعی‌های آزاد، رفتارهای ناخودآگاه و الگوهای ارتباطی است. هدف نهایی این است که فرد بتواند آگاهی بیشتری از ذهن ناخودآگاه خود پیدا کند و از این طریق بر مشکلات روانی و رفتاری غلبه کند.

به عبارت دیگر، به  این علت به آن، رویکرد “روان‌تحلیلی” می‌گویند چون که این رویکرد به تحلیل و بررسی عمیق و دقیق ذهن انسان، به ویژه لایه‌های ناخودآگاه آن، می‌پردازد تا فرد بتواند با آگاهی از درون خود، مشکلاتش را حل کند.

افراد معمولاً تجربیات دردناک و عاطفی را سرکوب می‌کنند تا از مواجهه با آنها جلوگیری کنند. تمامی این تجربیات در جایی به نام ناخودآگاه ذخیره شده اند و همه اینها بر روی رفتار کنونی ما تاثیر میگذارند. رویکرد روان‌تحلیلی با تمرکز و نگاه بر گذشته شخص کمک میکند که فرد بتواند به تعارضات که در ناخودآگاهش باقی مانده، آگاه شود و برای شکستن چرخه منفی اقدامی کند.

برای اطلاعات بیشتر پیشنهادمیشه بلاگ «انواع روبکردهای درمانی در روانشناسی» رو بخونید.

ساختار روانی در روانکاوی

در نظریه روانکاوی فروید ساختار روان انسان را به سه بخش تقسیم کرد. این سه بخش شامل نهاد (Id)، خود (Ego) و فراخود (Superego) است. این سه بخش به‌طور همزمان در تعامل با یکدیگر عمل می‌کنند و نقش‌های مختلفی در تنظیم رفتار، تصمیم‌گیری و مقابله با اضطراب دارند. برای اطلاعات بیشتر بیایید کمی عمیقتر هر بخش را بررسی کنیم:

نهاد (Id)

در نظریه روانکاوی نهاد بخش اولیه و ابتدایی روان است که در آغاز زندگی فرد به طور کامل حاکم است و بر اساس اصول غرایز و خواسته‌های آنی عمل می‌کند. این بخش از ذهن هیچ‌گونه ارتباطی با واقعیت ندارد و صرفاً به ارضای فوری نیازها و خواسته‌ها تمایل دارد. نهاد از ابتدا به‌طور کامل ناخودآگاه است و فرد از خواسته‌ها و تمایلات نهاد خود آگاه نیست.

نهاد بر اساس اصل لذت عمل می‌کند، یعنی به دنبال ارضای فوری نیازها و خواسته‌ها است و هیچ‌گونه توجهی به عواقب یا محدودیت‌های اجتماعی ندارد. بخش نهاد شامل نیازهای اولیه بدن (مانند گرسنگی، تشنگی، و میل جنسی) است که باید فوراً ارضا شوند. نهاد در روانکاوی  هیچ مفهومی از درست یا غلط، خوب یا بد ندارد.

در رویکرد روان تحلیلی نهاد در اوایل زندگی و در بدو تولد موجود است و کودک تمام خواسته‌ها و نیازهای خود را از طریق نهاد تجربه می‌کند. در این مرحله، کودک تنها بر اساس غرایز عمل می‌کند و هیچ گونه کنترل یا قضاوت اخلاقی ندارد.

خود (Ego)

خود در نظریه روانکاوی نقش میانجی میان نهاد و واقعیت بیرونی است. خود سعی می‌کند خواسته‌های نهاد را با محدودیت‌های اجتماعی و نیازهای محیطی سازگار کند. به عبارت دیگر، خود به دنبال ارضای نیازها و خواسته‌های نهاد به شیوه‌ای واقع‌گرایانه است.

خود بر اساس اصل واقعیت عمل می‌کند، به این معنی که می‌کوشد خواسته‌های نهاد را در دنیای واقعی و با توجه به محدودیت‌ها و قواعد اجتماعی برآورده سازد. خود معمولاً در سطح هشیار و آگاهی است و فرد می‌تواند با تفکر و استدلال به خواسته‌ها و نیازهای خود پاسخ دهد. با این حال، بخش‌هایی از آن نیز می‌تواند نیمه‌آگاهانه باشد.

خود در روانکاوی باید تعارضات میان نهاد (که خواسته‌های فوری دارد) و فراخود (که نیاز به رعایت اخلاق دارد) را حل کند و در نهایت تصمیم‌گیری به‌گونه‌ای متناسب با واقعیت‌ها انجام دهد.

در رویکرد روان تحلیلی خود رفتار فرد را با توجه به شرایط محیطی و واقعیت‌های موجود تنظیم می‌کند. به عنوان مثال، زمانی که فرد گرسنه است، خود ممکن است به او بگوید که باید غذا پیدا کند، اما نه به‌طور فوری و بدون در نظر گرفتن عواقب، بلکه به روشی که قابل قبول و منطقی باشد.

طبق نظریه روانکاوی فروید، خود در دوران نوزادی به تدریج شکل می‌گیرد، زمانی که کودک می‌آموزد که خواسته‌های خود را نمی‌تواند بلافاصله ارضا کند و باید آن‌ها را به شیوه‌ای منطقی‌تر و قابل قبول‌تر در دنیای اجتماعی و واقعی پیگیری کند. این فرآیند معمولاً در سنین ۲ تا ۳ سالگی آغاز می‌شود، زمانی که کودک شروع به درک قواعد و محدودیت‌های دنیای بیرون می‌کند.

فراخود (Superego)

در رویکرد روان تحلیلی فراخود بخش اخلاقی و اجتماعی روان است که شامل مجموعه‌ای از ارزش‌ها، هنجارها و اصول اخلاقی است که از والدین، جامعه و فرهنگ به فرد منتقل می‌شود. فراخود نقش نظارت و کنترل رفتار را ایفا می‌کند و در تلاش است تا از ارضای فوری خواسته‌های نهاد جلوگیری کند و فرد را به رفتارهای اخلاقی و اجتماعی هدایت کند.

فراخود در روانکاوی بر اساس اصول اخلاقی عمل می‌کند و هدف آن متوقف کردن رفتارهای ناهنجار و هدایت فرد به سوی رفتارهای درست و صحیح است. بسیاری از اصول فراخود در سطح ناخودآگاه هستند، و فرد معمولاً باید طبق آن‌ها عمل کند و ممکن است اگر از این دستورات سرپیچی کند، احساس گناه یا شرم را تجربه کند. در رویکرد روان تحلیلی فراخود رفتار فرد را از نظر اخلاقی ارزیابی می‌کند و باعث می‌شود فرد از عمل به خواسته‌های نهاد جلوگیری کند.

در روانکاوی فروید، فراخود معمولاً در دوران کودکی و به‌ویژه از حدود سن ۳ تا ۵ سالگی شروع به شکل‌گیری می‌کند. این مرحله معمولاً در خلال تعاملات کودک با والدین، معلمان و افراد دیگر در جامعه به‌وجود می‌آید. در این دوران، کودک اصول اخلاقی را از والدین و جامعه می‌آموزد و سعی می‌کند که آن‌ها را در رفتار خود به‌کار گیرد.

اگر به مشاوره و تراپی نیاز داری...

اگر به مشاوره و تراپی نیاز داری...

اگر به مشاوره و تراپی نیاز داری، ما میتونیم مناسب‌ترین رویکرد و تراپیست رو بهت معرفی کنیم. کافیه فرم زیر رو پر کنی!

اگر به مشاوره و تراپی نیاز داری، ما میتونیم مناسب‌ترین رویکرد و تراپیست رو بهت معرفی کنیم. کافیه فرم زیر رو پر کنی!

درخواست مشاوره آنلاین روانشناسی جوونه

رابطه میان نهاد، خود و فراخود

در روانکاوی خوب است که به از رابطه میان این سه درجریان باشید. این سه بخش از روان به طور دائم در تعامل و تضاد با یکدیگر هستند. نهاد خواسته‌های غریزی و آنی فرد را به‌وجود می‌آورد، خود سعی می‌کند این خواسته‌ها را به شیوه‌ای واقع‌گرایانه و مطابق با شرایط جامعه ارضا کند، و فراخود نیز فرد را از ارضای بی‌قید و شرط خواسته‌ها باز می‌دارد و به سمت رفتارهای اخلاقی هدایت می‌کند.

به عبارتی در این فرآیند، تعارضات درونی ممکن است ایجاد شود. برای مثال، زمانی که نهاد خواسته‌ای فوری (مثلاً ارضای نیاز جنسی) دارد، فراخود ممکن است احساس گناه ایجاد کند و خود باید راه حلی برای برآورده کردن این خواسته‌ها به روشی اخلاقی و اجتماعی پیدا کند. در این وسط خود به نوعی تلاش میکند میان نهاد و فراخود میانجی گری کند تا تعارض میان این دو را کاهش دهد و به همین جهت از الگوها و روش هایی برای کاهش تعارضات درونی استفاده میکند که به آن مکانیسم های دفاعی گفته میشود.

عملکردهای ذهن از دید روانکاوی

عملکردهای ذهن از دید روانکاوی

فروید ذهن انسان را به سه سطح اصلی تقسیم کرده است:

خودآگاه (Conscious)

خودآگاه در روانکاوی به آن بخش از ذهن گفته می‌شود که در آن فرد از افکار، احساسات، و تجربیات خود آگاه است. این سطح از ذهن شامل اطلاعات و تجربیاتی است که به‌طور مستقیم در دسترس فرد قرار دارند و می‌تواند به‌طور ارادی و آگاهانه آن‌ها را پردازش کند. به عبارتی اطلاعات و افکار موجود در خودآگاه برای فرد قابل درک و آگاهی هستند.

مثال: وقتی شما در حال صحبت کردن با کسی هستید یا به یک مسئله ریاضی فکر می‌کنید، افکاری که در ذهن شما در حال جریان هستند، در سطح خودآگاه قرار دارند. یا همین الان که دارید این متن را میخوانید با سطح خودآگاهتان کار دارید و از آن استفاده میکنید.

نیمه هشیار یا نیمه‌خودآگاه (Preconscious)

در رویکرد روان تحلیلی نیمه‌خودآگاه به افکاری اشاره دارد که در لحظه حاضر در دسترس آگاهی فرد نیستند، اما اگر فرد بخواهد، می‌تواند به آن‌ها دسترسی پیدا کند. این بخش شامل اطلاعات و خاطراتی است که از ذهن فرد به‌طور موقت دور شده‌اند، ولی می‌توانند با تلاش و تمرکز دوباره به آگاهی و سطح خودآگاه بازگردند.

مثال: به یاد آوردن اسم یک دوست قدیمی یا یادآوری اینکه دیروز چه خوراکی خورده‌اید، نمونه‌هایی از مورادی در  نیمه‌خودآگاه هستند.

ناخودآگاه (Unconscious)

ناخودآگاه مهم‌ترین و عمیق‌ترین بخش ذهن در نظریه روانکاوی فروید است. این بخش شامل افکار، احساسات، خاطرات و تجربیاتی است که فرد از آن‌ها بی‌خبر است و دسترسی به آن‌ها برای فرد دشوار یا غیرممکن است. این افکار و تمایلات معمولاً سرکوب شده‌اند و ممکن است در رفتارها، خواب‌ها، یا اشتباهات (مانند اشتباهات زبانی یا حرکات غیرارادی) نمایان شوند. به عبارتی  ناخودآگاه شامل خواسته‌ها، تمایلات و تجربیات سرکوب شده است که معمولاً به دلایل روانی یا اجتماعی از آگاهی فرد دور نگه‌داشته می‌شوند.

مثال: شاید فردی به دلیل تجربه آسیب‌زا در کودکی، هیچ آگاهی از ترس‌های عمیق خود نداشته باشد، اما این ترس‌ها می‌توانند به‌طور ناخودآگاه بر رفتار و تعاملات فرد تأثیر بگذارند.

برای اطلاعات بیشتر پیشنهاد میشود بلاگ «رویکرد شناختی رفتاری» را هم مطالعه کنید.

مکانیسم های روانکاوی

مکانیسم‌های دفاعی در روانکاوی به عنوان راهکارهایی ناخودآگاه برای دفاع یا مقابله با اضطراب و تعارضات درونی به وجود می‌آیند. یعنی روان فردگاها بطور ناخودآگاه از این الگو ها استفاده کرده تا سطح اضطراب را در فرد کاهش دهد. فرآیند پیدایش این مکانیسم‌ها به طور خاص با ساختار روانی فرد و چگونگی تعامل او با محیط در دوران رشد و تکامل مرتبط است.

همه افراد به نوعی از این مکانیسم های روانکاوی استفاده میکنند، گاه برخی ها از مواردی بیشتر استفاده کرده و برخی نیز کمتر. اما نکته مهم این است که این مکانیسم ها در روانکاوی برای همه افراد صدق میکند. برای اطلاعات بیشتر با این موراد و کمک به رشد خود خوب است که انواع این مکانیسم ها را بدانید:

انکار(Denail)

یکی از مکانیسم‌های دفاعی مهم در روانکاوی است که فرد واقعیت‌های ناخوشایند یا تهدیدآمیز را نادیده می‌گیرد یا از پذیرش آن‌ها اجتناب می‌کند. به عنوان مثال: فردی که مبتلا به یک بیماری جدی است ممکن است از رفتن به دکتر خودداری کند و به خود بگوید: «من هیچ مشکلی ندارم».

جابه‌جایی (Displacement)

یکی دیگر از مکانیسم های روانکاوی، جا‌به‌جایی است. در جابه‌جایی، فرد احساسات و هیجانات منفی خود را از منبع تهدیدآمیز به یک هدف یا شخص کم‌خطرتر منتقل می‌کند. مثال: فردی که از رئیس خود عصبانی است، ممکن است عصبانیت خود را به همسر یا همکارانش منتقل کند.

توجیه‌سازی (Rationalization)

در توجیه‌سازی از مکانیسم های روانکاوی، فرد دلایلی منطقی یا موجه برای رفتارهای خود ارائه می‌دهد تا از احساس گناه یا اضطراب ناشی از آن جلوگیری کند. مثال: فردی که در امتحان تقلب کرده است، ممکن است بگوید: «این امتحان اصلاً مهم نیست، همه تقلب می‌کنند». یا اگر در استخدامی رد شود میگوید: « اونها لیاقت منو نداشتن. اونجا اصلا به درد من نمیخورد و خوب شد که قبول نشدم.»

بازگشت (Regression)

در این نوع از مکانیسم روانکاوی که بازگشت هست، فرد به رفتارهای دوران کودکی یا مرحله های قبلی رشد در زندگی خود برمی‌گردد تا از شرایط استرس‌زا یا اضطراب‌آور خود رهایی یابد. مثال: فردی که تحت فشار روانی است ممکن است به رفتارهای کودکانه مانند مکیدن شست یا گریه کردن بازگردد.

واکنش وارونه  (Reaction Formation)

در واکنش وارونه، فرد احساسات یا رفتارهایی کاملاً مخالف با احساسات واقعی خود بروز می‌دهد تا از اضطراب ناشی از آن‌ها جلوگیری کند. مثال: فردی که از شخصی متنفر است، ممکن است به شدت به او محبت کند تا احساسات منفی خود را پنهان کند.

تصعید (Sublimation)

تصعید فرآیندی در مکانیسم های روانکاوی است که در آن انرژی‌های سرکوب‌شده مانند تمایلات جنسی یا خصمانه به فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی یا خلاقانه‌ای تبدیل می‌شود که برای جامعه پذیرفته‌شده است. مثال: فردی که تمایلات خشونت‌آمیز دارد، ممکن است این انرژی را به فعالیت‌های ورزشی مانند مشت‌زنی یا هنرهای رزمی تبدیل کند.

فرافکنی(Projection)

یکی از رایجترین مکانیسم های روانکاوی فرافکنی است. فرافکنی به معنای نسبت دادن احساسات، افکار یا ویژگی‌های خود به دیگران است. به عبارتی فرد به‌طور ناخودآگاه ویژگی‌هایی که نمی‌خواهد در خود بپذیرد، را به دیگران نسبت می‌دهد. مثال: فردی که از دیگران ترس دارد، ممکن است بگوید: «فلانی از من می‌ترسد.»

منطقی سازی (Intellectualization)

منطقی سازی به این معناست که فرد به جای احساس و تجربه‌ی هیجانات خود، سعی می‌کند به طور عقلانی و فکری با موقعیت روبه‌رو شود تا از اضطراب خود جلوگیری کند. مثال: فردی که خبر بدی در مورد سلامتی خود دریافت کرده است، ممکن است به جای ابراز نگرانی، به مطالعه جنبه‌های علمی و پزشکی آن بیماری بپردازد.

تبدیل (Conversion)

تبدیل در مکانیسم های روانکاوی به فرآیندی اطلاق می‌شود که در آن فرد اضطراب یا تنش روانی خود را به علائم جسمانی تبدیل می‌کند. این علائم جسمانی اغلب به صورت بیماری‌های جسمانی نمایان می‌شوند. مثال: فردی که تحت استرس شدید است ممکن است دچار سردردهای مزمن یا دردهای جسمانی بدون علت پزشکی شود.

سرکوب (Repression)

سرکوب یکی دیگر از مهم ترین مکانیسم های روانکاوی است که در آن فرد خاطرات یا افکار ناخوشایند را از آگاهی خود خارج می‌کند تا از اضطراب جلوگیری کند. مثال: فردی که حادثه‌ای تروماتیک را تجربه کرده، ممکن است آن را فراموش کند یا نتواند آن را به یاد بیاورد.

به طور کلی این مکانیسم‌ها در روانکاوی به عنوان راه‌هایی عمل می‌کنند که افراد برای کاهش اضطراب و حفظ آرامش روانی خود به کار می‌برند. اما استفاده مداوم از این مکانیسم‌ها ممکن است مشکلات و اختلالات روانی ای را به همراه داشته باشد.

مراحل رشد روانی – جنسی در نظریه روانکاوی

مراحل رشد روانی – جنسی در نظریه روانکاوی

در نظریه رشد روانکاوی فروید، مراحل مختلف رشد جنسی (که به آن نظریه روان‌جنسی یا نظریه رشد جنسی هم گفته می‌شود) وجود دارد که به‌طور عمده چگونگی شکل‌گیری شخصیت فرد و تأثیر تجربه‌های کودکی بر زندگی آینده‌اش را بیان میکند.

این مراحل به‌طور خاص به‌دنبال توضیح نحوه تعامل نیروی جنسی (لیبیدو) با اجزاء مختلف شخصیت فرد هستند. فروید در روانکاوی  پنج مرحله اصلی رشد جنسی را شناسایی کرد که در هر مرحله، لیبیدو بریک منطقه خاص از بدن متمرکز است. او همچنین مطرح کرد که این مراحل در نهایت تأثیر زیادی بر شکل‌گیری شخصیت فرد دارند و هرگونه ثبت (fixation) یا دفع (regression) در هر مرحله می‌تواند مشکلات روانی در آینده ایجاد کند.

مرحله دهانی (Oral Stage)

در این مرحله از نظریه روانکاوی ، کودک از تولد تا 18 ماهگی عمدتاً از طریق دهان نیازهای جسمانی خود را ارضا می‌کند (مکیدن پستان مادر، مکیدن شیشه شیر و…). تجربه‌های شیرین یا منفی در این مرحله می‌توانند تأثیرات عمیقی بر شخصیت فرد در آینده بگذارند.

ثبت در مرحله دهانی: طیبق رویکرد روان تحلیلی اگر کودک در این مرحله بیش از حد به ارضای نیازهای دهانی (مثل مکیدن پستان) وابسته شود یا با موانع زیادی مواجه گردد (مانند عدم دسترسی به غذا یا تغذیه نادرست)، ممکن است به‌طور ناخودآگاه در این مرحله تثبیت شود. این ثبت می‌تواند منجر به رفتارهایی مانند وابستگی زیاد به دیگران، اعتیاد به مواد، سیگار کشیدن، یا خوردن بیش از حد در بزرگسالی شود.

دفع در مرحله دهانی: اگر کودک به‌طور ناگهانی از این مرحله عبور کند یا مجبور به دوری از ارضای دهانی شود، می‌تواند دچار دفع شود، دفع در روانکاوی یعنی به عقب‌نشینی به این مرحله تمایل پیدا کند. در این صورت، ممکن است مشکلات روانی مانند وابستگی یا نیاز به تحریکات دهانی در فرد به‌وجود آید.

مرحله مقعدی (Anal Stage)

دوره بعدی در نظریه روان تحلیلی مرحله مقعدی است. در این مرحله، کودک از 18 ماهگی تا3 سالگی به تدریج شروع به یادگیری کنترل روی فرآیند دفع (مدفوع) می‌کند. این مرحله مرتبط با آموزش بهداشت و نظم است.

ثبت در مرحله مقعدی: اگر والدین در این مرحله به طور بسیار سخت‌گیرانه یا بسیار آزادانه با فرآیند آموزش دستشویی‌رفتن رفتار کنند، ممکن است کودک در این مرحله از رشد روانکاوی تثبیت شود. این ثبت می‌تواند منجر به ویژگی‌های شخصیتی مانند وسواس‌گری، تمایل به کنترل یا بی‌نظمی در بزرگسالی شود. فردی که در این مرحله ثبت کرده است، ممکن است در زندگی بزرگسالی خود تمایل زیادی به نظم و انضباط داشته باشد یا برعکس، ممکن است بی‌نظم و بی‌پناه باشد.

دفع در مرحله مقعدی: اگر کودک دچار مشکلات یا فشارهای روانی در این مرحله شود و به طور ناگهانی نیاز به کنترل دفع خود را از دست بدهد، می‌تواند به دفع منجر شود. این دفع می‌تواند منجر به مشکلاتی چون بی‌ثباتی یا تغییرات ناگهانی در ویژگی‌های شخصیتی گردد.

مرحله آلتی یا فالیک (Phallic Stage)

در این مرحله از رشد روانکاوی ، کودک از 3 سالگی تا6 سالگی بیش از پیش نسبت به اعضای جنسی خود آگاهی پیدا می‌کند. مهم‌ترین ویژگی این مرحله، عقده ادیپ (برای پسران) و عقده الکترا (برای دختران) است.

عقده ادیپ

طبق رویکرد روان تحلیلی در پسران، این عقده به‌ویژه در سنین 3 تا 5 سالگی ایجاد می‌شود.کودک پسر به مادر خود علاقه‌مند می‌شود و نسبت به پدر احساس رقابت و حسادت پیدا می‌کند. در این دوره، پسران شروع به تجربه احساساتی مانند علاقه به مادر و رقابت با پدر می‌کنند. فروید معتقد بود که این مرحله برای رشد روانی پسران حیاتی است و اگر این کشمکش به درستی حل نشود، می‌تواند منجر به مشکلاتی مانند اختلالات در هویت جنسی و روابط با جنس مخالف در بزرگسالی شود.

عقده الکترا

طبق نظریه روانکاوی فروید، در دختران، علاقه مشابهی به پدر شکل می‌گیرد، اما چون دختران متوجه می‌شوند که برخلاف پسران، آلت تناسلی ندارند، این احساس به رشک آلت تناسلی تبدیل می‌شود. دختران نیز با احساس رقابت با مادر روبه‌رو می‌شوند. اگر این کشمکش به‌درستی حل نشود، ممکن است مشکلاتی در رشد هویت جنسی و رابطه با پدر یا سایر مردان در بزرگسالی ایجاد شود.

ثبت در مرحله فالیک: در رویکرد روان تحلیلی اگر کودک نتواند این کشمکش‌ها را به‌طور سالم حل کند، ممکن است در این مرحله ثبت کند و ویژگی‌های روانی خاصی چون مشکلات در روابط عاشقانه یا اختلالات در هویت جنسی در بزرگسالی داشته باشد.

مرحله نهفتگی (Latency Stage)

در این مرحله از رشد طبق نظریه روانکاوی، کودک از 6 سالگی تا آغاز بلوغ مهارت‌های اجتماعی، تحصیلی و هویتی را به‌دست می‌آورد. انرژی روانی در این مرحله بیشتر به فعالیت‌های غیرجنسی مثل بازی با دوستان، یادگیری و به‌دست آوردن مهارت‌های جدید معطوف می‌شود.

ثبت در مرحله نهفتگی: در این مرحله، ثبت خاصی معمولاً اتفاق نمی‌افتد، اما اگر مشکلات حل‌نشده از مراحل قبلی وجود داشته باشد، می‌تواند بر روابط اجتماعی و تحصیلی کودک تأثیر بگذارد.

مرحله تناسلی (Genital Stage)

در این مرحله، فرد از بلوغ به بعد به بلوغ جنسی می‌رسد و تمایلات جنسی به‌طور کامل بیدار می‌شود. این مرحله با ایجاد روابط جنسی سالم و بالغ همراه است و فرد به دنبال ارتباطات عاطفی و جنسی در چارچوب‌های اجتماعی و اخلاقی می‌باشد.

ثبت در مرحله تناسلی: طبق نظریه فروید در روانکاوی، در صورتی که فرد در مراحل پیشین دچار ثبت‌هایی مانند مشکلات هویتی یا جنسی شده باشد، این مشکلات ممکن است در این مرحله بروز کنند و مانع از توسعه روابط جنسی سالم شوند.

انتظارات مراجع از فرایند درمان در روانکاوی

انتظارات مراجع از فرایند درمان در روانکاوی

اگر فردی به درمانگری با رویکرد روان‌تحلیلی مراجعه کند، انتظارات او باید به گونه‌ای باشد که به تدریج به درک عمیق‌تری از خود و رفتارهایش برسد. در این رویکرد، درمانگر به فرد کمک می‌کند تا به لایه‌های ناخودآگاه ذهن خود دسترسی پیدا کند و با ریشه‌های عاطفی و روانی مشکلاتش آشنا شود. در ادامه، چند نکته اصلی که مراجعه‌کننده باید از فرایند درمان روان‌تحلیلی انتظار داشته باشد را  بیان میکنیم:

جوونه، پلتفرمی برای ارتقای سلامت روان و بهبود حال درونی آدماست. ما با گروهی از درمانگران متخصص و همدل، انواع مختلفی از خدمات مشاوره آنلاین روانشناسی رو ارائه می‌کنیم و برای حال خوب همراهانمون تلاش می‌کنیم.

جلسات طولانی و مداوم

در رویکرد روان‌تحلیلی، معمولاً جلسات درمانی به صورت منظم و  دوره درمان طولانی تری برگزار می‌شود. این رویکرد نیازمند زمان و تداوم است چون فرآیند تحلیل و کشف ناخودآگاه، طول می‌کشد. درمانگر معمولاً از مراجع می‌خواهد تا هرچه بیشتر به احساسات، افکار و تجارب خود توجه کند و به طور آزادانه صحبت کند.

تحلیل رویاها و تداعی آزاد

در روانکاوی و رویکردا روان تحلیلی، درمانگر ممکن است از تکنیک تعبیر رویاها استفاده کند، چرا که فروید معتقد بود رویاها یکی از دروازه‌های ناخودآگاه هستند. درمانگر از مراجع می‌خواهد که رویاهای خود را به طور دقیق و بدون سانسور بیان کند و سپس آنها را تحلیل میکند. همچنین، تداعی آزاد یک تکنیک مهم در این رویکرد است. مراجع به طور آزادانه و بدون فیلتر هر چیزی را که به ذهنش می‌آید، بیان می‌کند. این فرایند به درمانگر کمک می‌کند تا الگوهای پنهانی در ذهن مراجع را شناسایی کند.

انتقال (Transference)

یکی از مفاهیم کلیدی در روان‌تحلیلی، انتقال است. این به معنای این است که مراجع ممکن است احساسات و روابط گذشته‌اش (مثلاً احساسات نسبت به والدین یا شخصیت‌های مهم دیگر) را به درمانگر منتقل کند. برای مثال، ممکن است فرد به درمانگر احساس محبت یا عصبانیت بی‌دلیل نشان دهد. درمانگر این انتقال‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کند تا مراجع بتواند الگوهای قدیمی و ناخودآگاه خود را شناسایی کرده و از آنها عبور کند.

تحلیل دفاع‌ها

درمانگر در طول درمان روانکاوی به دقت مکانیزم‌های دفاعی مراجع را بررسی می‌کند. این مکانیزم‌ها راه‌هایی هستند که فرد برای محافظت از خود در برابر اضطراب و احساسات دردناک از آنها استفاده می‌کند. مثل انکار، سرکوب، فرافکنی و… که در بالا گفتیم. درمانگر به مراجع کمک می‌کند تا بفهمد که این دفاع‌ها چطور رفتار و احساساتش را تحت تأثیر قرار داده‌اند و چگونه می‌تواند با آن‌ها مواجه شود.

تاکید بر روابط گذشته

در رویکرد روان‌تحلیلی، درمانگر توجه خاصی به روابط مراجع در گذشته (به‌ویژه دوران کودکی) دارد و بررسی می‌کند که چگونه این روابط، به‌ویژه روابط با والدین یا دیگر افراد مهم، بر الگوهای رفتاری و روابط حال حاضر او تأثیر گذاشته‌اند. این کمک می‌کند که فرد بتواند ریشه‌های مشکلات خود را شناسایی کرده و آنها را درک کند.

آینده و رشد

اگرچه تمرکز رویکرد روان‌تحلیلی بر گذشته و کشف ریشه‌های ناخودآگاه مشکلات است، اما این رویکرد همچنین به مراجع کمک می‌کند تا درک بهتری از خود پیدا کند و از این طریق به تغییرات و رشد در آینده دست یابد. مراجع ممکن است یاد بگیرد که چگونه بهتر با احساسات و مشکلاتش مواجه شود و روابط بهتری با دیگران برقرار کند.

کلام آخر

ما در این مقاله از جوونه درباره روانکاوی و رویکرد تحلیلی مطالبی را بیان کردیم تا به شما در انتخاب این رویکرد برای درمان آگاهی کافی را داده باشیم. امید است که برایتان مفید واقع شده باشد.

برای اطلاعات بیشتر میتوانید منابع زیر را مطالعه کنید:

Psychoanalysis

Psychoanalysis

تازه ترین برگ های جوونه

تازه ترین برگ های جوونه

  • 24 دی 1403

    زندگی پر از لحظات سرنوشت‌ساز است؛ لحظاتی که در آن‌ها با تغییرات بزرگ روبه‌رو می‌شویم و ترس‌های بزرگ زندگی به‌طور طبیعی وارد می‌شوند. این ترس‌های بزرگ می‌توانند ناشی از تصمیمات مهمی باشند که باید بگیریم، موقعیت‌های ناشناخته‌ای که باید واردشان

  • روانکاوی
    21 دی 1403

    خیلی از ما نام فروید و روانکاوی رو شنیدیم و مایلیم که بیشتر دربارش بدونیم. از اونجایی که رویکرد روان تحلیلی و نظریه فروید یکی از بخش های مهم در روانشناسی و حتی فرایند درمان هست، خوبه که دربارش

  • تقویت سطح عزت نفس
    20 دی 1403

    تصور کنید هر روز صبح با احساس عمیق ارزش و قدرت از خواب بیدار می‌شدید؛ نه فقط به‌خاطر موفقیت‌هایتان، بلکه به‌خاطر درک عمیق از «کی هستید» و «چه توانایی‌هایی دارید». عزت نفس، همون نیروی پنهانی است که تمام تصمیمات،

  • 24 دی 1403

    زندگی پر از لحظات سرنوشت‌ساز است؛ لحظاتی که در آن‌ها با تغییرات بزرگ روبه‌رو می‌شویم و ترس‌های بزرگ زندگی به‌طور طبیعی وارد می‌شوند. این ترس‌های بزرگ می‌توانند ناشی از تصمیمات مهمی باشند که باید بگیریم، موقعیت‌های ناشناخته‌ای که باید واردشان

  • روانکاوی
    21 دی 1403

    خیلی از ما نام فروید و روانکاوی رو شنیدیم و مایلیم که بیشتر دربارش بدونیم. از اونجایی که رویکرد روان تحلیلی و نظریه فروید یکی از بخش های مهم در روانشناسی و حتی فرایند درمان هست، خوبه که دربارش

  • تقویت سطح عزت نفس
    20 دی 1403

    تصور کنید هر روز صبح با احساس عمیق ارزش و قدرت از خواب بیدار می‌شدید؛ نه فقط به‌خاطر موفقیت‌هایتان، بلکه به‌خاطر درک عمیق از «کی هستید» و «چه توانایی‌هایی دارید». عزت نفس، همون نیروی پنهانی است که تمام تصمیمات،

دیدگاه خود را بنویسید