انواع طرحواره ها در روانشناسی
نویسنده: جوونه
تاریخ: 13 آذر 1402
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که احساس کنید در موقعیتهای مشابه، تمایل دارید رفتاری که قبلا انجام دادید رو تکرارکنید. بعضی اوقات میلی درونی، ما رابه سمت تکرار رفتارها و تصمیماتمان سوق میدهد حتی زمانی که میدونیم لازمه تغییری ایجاد کنیم و رفتار متفاوتی داشته باشیم.
اما چه میشود که رفتارهای قدیمیمان را تکرار میکنیم؟ با ادامه این مقاله از جوونه همراه باشید تا با معرفی طرحواره ها پاسخ این سوال را دریابیم!
طرحواره چیست؟
طرحواره یا اسکیما یک ساختار شناختی است که به عنوان چارچوبی برای دانش فرد در مورد افراد، مکانها، اشیاء و رویدادها عمل میکند. طرحوارهها به افراد کمک می کنند تا دانش خود را از جهان سازماندهی و اطلاعات جدید را درک کنند.
این ساختارهای ذهنی مثل عینکهایی رنگی هستند که باعث میشوند هر کدام از ما دنیا را از رنگی متفاوت ببینیم و تجربه کنیم. در حالی که این میانبرهای ذهنی برای کمک به ما در درک حجم زیادی از اطلاعاتی که روزانه با آنها مواجه می شویم مفید هستند، همچنین می توانند تفکر ما را محدود کنند و منجر به ایجاد کلیشه ها شوند.
طرحواره در روانشناسی
طرحواره در روانشناسی یک چارچوب ذهنی است که به افراد کمک می کند اطلاعات پیرامون خود را سازماندهی، پردازش و ذخیره کنند. این ساختارهای ذهنی برای درک پیچیدگی های جهان ضروری هستند، زیرا به ما اجازه می دهند تجربیات جدید را از دریچه چارچوب های از پیش موجود تفسیر کنیم.
این مفهوم که توسط فردریک بارتلت به شهرت رسید، بر ماهیت پویا و در حال تحول این سازه های شناختی تأکید دارد که به طور مداوم با مواجهه با اطلاعات جدید سازگار می شوند. طرحواره ها به اشکال مختلفی وجود دارند که هر کدام هدف مشخصی را در شکل دادن به درک ما از جهان انجام می دهند.
با فیلتر کردن تجربیات جدید از دریچه این چارچوب های ذهنی، انتظارات و فرضیات ما را در مورد دیگران شکل می دهند و در نهایت بر رفتار ما و توسعه چارچوب های ذهنی جدید تأثیر می گذارند.
تاریخچه طرحواره
اصطلاح طرحواره اولین بار توسط ژان پیاژه که بیشتر به خاطر کارش در مورد رشد کودک شهرت دارد، معرفی شد. پیاژه یک نظریه مرحله ای از رشد شناختی را ارائه کرد که از طرحوارهها به عنوان یکی از اجزای اصلی آن استفاده می کرد. او پیشنهاد کرد که طرحوارههای مختلف از نظر ذهنی در موقعیتهای مناسب به کار گرفته میشوند تا به افراد کمک کنند هم اطلاعات را درک و هم تفسیر کنند.
این مفهوم بعداً توسط فردریک بارتلت ،روانشناس انگلیسی، بسط داده شد. بارتلت آزمایشاتی را انجام داد که چگونگی تأثیر طرحوارهها را در حافظه افراد از رویداد آزمایش کرد. او گفت که مردم مفاهیم را در ساختارهای ذهنی سازماندهی میکنند و آن ساختارها را طرحواره نامید. او پیشنهاد کرد که این چارچوب های ذهنی به مردم کمک میکنند تا اطلاعات را پردازش کنند و به خاطر بسپارند.
بنابراین هنگامی که فردی با اطلاعاتی مواجه میشود که با طرح موجود در او مطابقت دارد، آن را بر اساس آن چارچوب شناختی تفسیر میکند. با این حال، اطلاعاتی که با یک طرح موجود مطابقت ندارند فراموش خواهند شد.
طرحواره ها چگونه در ما شکل می گیرند؟
به عنوان مثال، کودکان در سالهای اول زندگی، ممکن است یک توضیح ذهنی برای یک سگ ایجاد کنند. آنها میدانند که سگ روی چهار پا راه میرود، مودار است و دم دارد. وقتی کودک برای اولین بار به باغ وحش میرود و ببری را میبیند، ممکن است در ابتدا فکر کند که ببر نیز یک سگ است. از دیدگاه کودک، ببر با چارچوب ذهنی آنها برای یک سگ مطابقت دارد.
والدین کودک ممکن است توضیح دهند که ببر، یک حیوان وحشی است. سگ نیست چون پارس نمیکند، در خانه مردم زندگی نمیکند و برای غذای خود شکار میکند. پس از یادگیری تفاوت بین ببر و سگ، کودک چارچوب ذهنی سگ خود را اصلاح میکند و الگوی فکری جدیدی ایجاد میکند.
همانطور که کودک بزرگتر میشود و در مورد حیوانات بیشتر میآموزد، طرحوارههای حیوانی بیشتری ایجاد میکند. در عین حال، الگوی های فکری موجود در آنها برای حیواناتی مانند سگ، پرندگان و گربه برای تطبیق با اطلاعات جدیدی که در مورد حیوانات میآموزند، اصلاح میشوند. این فرآیندی است که تا بزرگسالی ادامه دارد و برای انواع دانش بکار میرود.
انواع طرحوارهها
انواع مختلفی از طرحوارهها وجود دارد که در طول زندگی به ما در درک دنیای اطرافمان، افرادی که با آنها تعامل داریم و حتی خودمان کمک میکنند.
طرح شی: که به ما کمک میکند اشیاء بیجان را درک و تفسیر کنیم، از جمله اینکه اشیاء مختلف چیستند و چگونه کار میکنند. به عنوان مثال، ما طرحی داریم که درب چیست و چگونه از آن استفاده کنیم. طرح درب ما همچنین ممکن است شامل زیرمجموعه هایی مانند دربهای کشویی، دربهای صفحهای و دربهای گردان باشد.
طرح افراد: که برای کمک به درک افراد خاص ایجاد می شوند. به عنوان مثال، طرحواره یک فرد برای دیگری که دارای اهمیت است، شامل شکل ظاهری فرد، نحوه عمل آنها، آنچه که دوست دارند و دوست ندارند و ویژگیهای شخصیتی آنها خواهد بود.
طرح اجتماعی: که به ما کمک میکند بفهمیم در موقعیتهای اجتماعی مختلف چگونه رفتار کنیم. به عنوان مثال، اگر فردی قصد دیدن یک فیلم را دارد، طرحواره فیلم او درک کلی از نوع موقعیت اجتماعی را که هنگام رفتن به سینما انتظار دارد، در اختیار او قرار می دهد.
طرح رویداد: که اسکریپت نیز نامیده میشوند، که شامل توالی اعمال و رفتارهایی است که فرد در طول یک رویداد معین انتظار دارد. به عنوان مثال، زمانی که فردی برای دیدن یک فیلم میرود، پیش بینی میکند که به تئاتر برود، بلیط خود را بخرد، صندلی خود را انتخاب کند، تلفن همراه خود را خاموش کند، فیلم را تماشا کند و سپس از سالن خارج شود.
طرح خود، که به ما کمک میکند خودمان را درک کنیم. آنها بر آنچه میدانیم در مورد اینکه اکنون چه کسی هستیم، در گذشته چه کسی بودیم و در آینده میتوانیم باشیم تمرکز میکنند.
طرح نقش: که شامل انتظارات ما از نحوه رفتار یک فرد در یک نقش اجتماعی خاص است. به عنوان مثال، ما از یک پیشخدمت انتظار داریم که گرم و خوش برخورد باشد. در حالی که همه پیشخدمتها اینطور عمل نمیکنند، طرحواره ما انتظارات ما را از هر پیشخدمتی که با آنها تعامل میکنیم تعیین میکند.
17 طرحواره ناسازگار اولیه یانگ
در طرحواره های ناسازگار، اخلاق، رفتار و ویژگی های ناسازگار شخصیتی که از ویژگی های اختلالات روانی مانند افسردگی، اضظراب، وسواس و … می باشد در افراد سر می زند. در این قسمت 17 طرح ناسازگار که توسط یانگ در نظریه او مطرح شده است را توضیح می دهیم:
1- محرومیت هیجانی/ عاطفی:
محرومیت هیجانی به این باور اشاره دارد که نیازهای عاطفی اولیه شما هرگز برآورده نمی شوند. این نیازها را می توان در سه دسته تربیت، همدلی و حمایت قرار داد.
پرورش به نیازهای نزدیکی، محبت یا عشق مربوط می شود. همدلی نیاز ما به احساس درک شدن است. حمایت نیاز ما به راهنمایی، حفاظت و مشاوره است. این چارچوب اغلب در بزرگسالانی ایجاد میشود که والدین داشته اند که به اندازه کافی به نیازهای عاطفی فرزندشان توجه نمیکردند.
2- رهاشدگی
اگر ترس از رها شدن دارید، این یکی از طرحواره های غالب شماست. به طور معمول، افراد دارای این چارچوب ذهنی بر این باورند که به زودی هر کسی را که با او وابستگی عاطفی ایجاد کنند، از دست خواهند داد. راه های زیادی وجود دارد که طرحواره رهاشدگی می تواند در دوران کودکی شما ایجاد شود؛ مرگ یک فرد نزدیک به شما یا ترک شما توسط یکی از والدین.
3- بی اعتمادی
بی اعتمادی به این انتظار اشاره دارد که دیگران عمداً به نحوی از شما سوء استفاده می کنند. افراد مبتلا دارای این چارچوب ذهنی انتظار دارند دیگران به آنها صدمه بزنند، تقلب کنند، تحقیر کنند یا سوء استفاده کنند، و اغلب ممکن است به این فکر کنند که ابتدا حمله کنند یا بعد از آن انتقام بگیرند.
4- انزوای اجتماعی
انزوای اجتماعی به این باور اشاره دارد که فرد از جهان منزوی است و/یا بخشی از هیچ جامعه ای نیست. این باور اغلب ناشی از تجربیاتی است که در آن کودکان می بینند با دیگران متفاوت هستند.
5- شرم و نقص
طرحواره شرم و و نقص این باور اشاره دارد که شما ناقص هستید و اگر دیگران نزدیک شوند، متوجه این موضوع شده و شما را ترک خواهند کرد. این احساس ناقص بودن و ناکافی بودن اغلب منجر به احساس شرم شدید می شود. افراد با این چارچوب ذهنی در خانههایی بزرگ میشوند که در آن یکی از والدین یا هر دو بسیار انتقاد میکنند و احساس میکنند که شایسته عشق نیستند.
6- شکست
شکست این باور اشاره دارد که شما در زندگی شخصی، شغلی، مدرسه یا ورزش خود قادر به برتری یا حتی عملکرد مانند همسالان خود نیستید. آیا در خانواده ای بزرگ شده اید که هر چیزی کمتر از عالی شکست محسوب می شود؟ اگر در دوران کودکی دائماً چنین تجربیاتی داشته اید، ممکن است این چارچوب ذهنی در شما شکل گرفته باشد.
7- وابستگی
وابستگی یعنی شما قادر به انجام مسئولیت های روزانه به اندازه کافی و مستقل نیستید. به طور کلی، افرادی که این ساختار فکری را دارند توسط والدین خود تشویق نمی شدند تا مستقل عمل کنند و اعتماد به نفس خود را در توانایی مراقبت از خود ایجاد کنند.
8- آسیب پذیری
آیا همیشه احساس می کنید که فروپاشی برای شما در حال نزدیک شدن است؟ آسیب پذیری به این باور اشاره دارد که فاجعه بزرگ بعدی شما در راه است، چه پزشکی، مالی، روانی و غیره. داشتن این طرحواره ممکن است منجر به انجام اقدامات احتیاطی شدید برای محافظت از خود شود. در بسیاری از موارد، ممکن است با پدر و مادری ترسناک بزرگ شده باشیم که به ما گفته اند که دنیا مکان خطرناکی است.
9- اطاعت
بیش از حد تسلیم دیگران هستید زیرا احساس اجبار می کنید. این رفتار معمولاً برای جلوگیری از مواردی مانند درگیری، عصبانیت یا رها شدن انجام می شود. این افراد معمولاً فکر می کنند که تجربیات، نظرات، احساسات و خواسته های آنها به اندازه اطرافیانشان مهم نیست. در بسیاری از مواقع، اطاعت میتواند منجر به ایجاد خشم در طول زمان شود که ممکن است خود را با علائم ناسالمی مانند رفتار منفعل-پرخاشگرانه نشان دهد.
10- استحقاق یا برتری
بر این باور هستید که شما بر دیگران برتری دارید. برخی ممکن است تمرکز اغراق آمیزی روی جزئیاتی داشته باشند که معتقدند این برتری را نشان می دهند (مثلاً بودن در میان ثروتمندترین یا موفق ترین). این افراد معمولا برای دستیابی به قدرت و کنترل درگیر این رفتارها هستند و اساساً به دنبال تأیید یا توجه نیستند.
11- ایثار یا فداکاری
طرحواره ایثار یا فداکاری به کمک به دیگران فراتر از نیاز های مورد نیاز خود شخص اشاره دارد. دلایل رایج آن جلوگیری از ایجاد درد برای دیگران و اجتناب از احساس گناه از احساس خودخواهی است. این گاهی اوقات منجر به درک این موضوع می شود که نیازهای شما به اندازه کافی برآورده نمی شود و ممکن است نسبت به کسانی که برای آنها فداکاری می کنید عصبانی شوید.
12- منفی نگری
به تمرکز رایج و مادامالعمر بر جنبههای منفی زندگی در حالی که جنبههای مثبت را به حداقل میرساند، نادیده میگیرد یا کمکم میکند، اشاره دارد. این افراد در لذت بردن از چیزها مشکل دارند زیرا آنها همیشه نگران عناصر نارضایتی یا مشکلات احتمالی آینده هستند که احتمالاً ممکن است ایجاد شود.
13- جلب توجه
به تأکید بر جلب تأیید و توجه دیگران به قیمت عبور از نیازهای واقعی و احساس خود اشاره دارد. همچنین می تواند شامل اهمیت دادن بیش از حد به موقعیت و ظاهر به عنوان وسیله ای برای به رسمیت شناختن و پذیرش باشد.
14- تنبیه
افراد دارای این چارچوب ذهنی معتقدند که افراد باید به دلیل اشتباهات سخت مجازات شوند. افرادی که دارای این طرحواره هستند، معمولاً انتقادی و نابخشودنی هستند و اغلب خود را به عنوان افرادی نشان می دهد که نسبت به دیگران (و حتی خودشان) که استانداردهای آنها را برآورده نمی کنند عصبانی، تحمل ناپذیر، منضبط و بی حوصله هستند.
15- خودکنترلی ناکافی
این افراد توانایی مدیریت احساسات خود و سختی ها و چالش ها در راه رسیدن به هدف را ندارند و در صورت مواجهه با تحریکات بیرونی هدف خود را رها کرده و ممکن است به خود و یا دیگران آسیب بزنند. وقتی فقدان خودکنترلی شدید باشد، رفتار مجرمانه یا اعتیادآور ممکن است آشکار شود.
16- استانداردهای سخت گیرانه
به این باور اشاره دارد که شما باید استانداردهای بسیار بالایی از عملکرد یا رفتار را رعایت کنید. فردی که این الگوی اعتقادی دارد معمولاً برای جلوگیری از انتقاد این کار را انجام می دهد.
استانداردهای سخت گیرانه معمولاً به صورت کمال گرایی و «بایدهای» غیرعادی زیادی در چندین زمینه از زندگی خود را نشان می دهند (مثلاً ما همیشه «باید» سازنده باشیم). اغلب منجر به آسیب قابل توجهی در توانایی فرد برای تجربه لذت و آرامش می شود و می تواند بر سلامت، اعتماد به نفس و رضایت از رابطه تأثیر منفی بگذارد.
17- خود توسعه نیافته
ااین افراد معمولاً مرزهای کمی دارند و بیش از حد احساسی در روابط خود درگیر می شوند. همچنین ممکن است شامل فقدان حس به خود یا نداشتن جهت یا قطب نمای درونی باشد. این طرحواره اغلب توسط والدینی ایجاد میشود که کنترلکننده، آزاردهنده یا بیش از حد محافظتکننده هستند تا جایی که کودک از ایجاد حس خود نسبت به خود منصرف میشود.
سبکهای مقابلهای ناسالم در پاسخ به طرحواره های ناسازگار
سبکهای مقابلهای ناسالم که در پاسخ به این طرحوارهها به وجود میآیند عبارتند از:
تسلیم شدن: فردی با این سبک مقابلهای به طرحواره تسلیم میشود یا آن را به عنوان واقعیت میپذیرد و در نتیجه ممکن است به شیوههای خودویرانگر رفتار کند. برای مثال، شخصی با طرحوارهای که به او می گوید مستحق بدرفتاری است، ممکن است در صورت رفتار ناعادلانه، سوءاستفاده را تحمل کند یا شکایت نکند.
اجتناب: فردی با این سبک مقابلهای تمام تلاش خود را میکند تا از ایجاد طرحواره جلوگیری کند. برای انجام این کار، ممکن است رفتارهای منحرف کنندهای مانند مصرف مواد داشته باشند، یا ممکن است از وارد شدن به روابط یا موقعیتهایی که می تواند طرحواره را مختل کند، اجتناب کنند. در نتیجه ممکن است برای نزدیک شدن به دیگران یا تجربه رشد شخصی تلاش کنند.
جبران افراطی: فردی با این سبک مقابلهای سعی میکند با رفتار عمدی به شیوههایی که مخالف طرحواره است، با طرحواره مبارزه کند. در حالی که زیر سوال بردن عمدی یک طرحواره میتواند سالم یا حتی بخشی از فرآیند درمانی باشد، سبک مقابلهای جبران بیش از حد اغلب منجر به پیامدهای منفی میشود. برای مثال، فردی که سعی دارد طرحوارهای را که به او میگوید بیارزش است جبران کند، ممکن است در عوض تلاش کند که بسیار موفق باشد، که میتواند منجر به فرسودگی شغلی یا نارضایتی در روابط شود.
سبکهای مقابلهای ممکن است در طول زمان تغییر کنند، حتی اگر طرحواره اصلی تمایل به باقی ماندن داشته باشد. همچنین ممکن است فردی در پاسخ به همان طرحواره، بیش از یک سبک مقابله را نمایش دهد.
طرحواره ها و کلیشه سازی
مطالعههای متعدد نشان میدهند که ما چیزهایی را که در چارچوب های ذهنیمان جا میگیرند متوجه میشویم و به یاد میآوریم، اما چیزهایی را که در آن ها جا نمیگیرند نادیده میگیریم و فراموش میکنیم. علاوه بر این، وقتی خاطرهای را به یاد میآوریم که الگوی خاصی را فعال میکند، ممکن است آن خاطره را طوری تنظیم کنیم که با آن سازگاری بیشتری داشته باشد.
بنابراین در حالی که طرحوارهها میتوانند به ما کمک کنند تا اطلاعات جدید را به طور موثر یاد بگیریم و درک کنیم، گاهی اوقات ممکن است این فرآیند را از مسیر خارج کنند؛ به عنوان مثال، می توانند منجر به تعصب شوند.
برخی از طرحوارههای ما منجر به ایجاد کلیشهها یا ایدههای تعمیمیافته درباره کل گروههای مردم خواهند شد. هر زمان که با فردی از گروه خاصی روبرو میشویم که درباره او کلیشهای داریم، انتظار داریم رفتار او در الگوی فکری ما قرار بگیرد. این میتواند باعث شود که ما اعمال و نیات دیگران را اشتباه تفسیر کنیم.
به عنوان مثال، ممکن است فکر کنیم هر فردی که سالخورده است از نظر روانی در معرض خطر است. اگر با یک فرد مسنتر ملاقات کنیم که تیزبین و فهیم است و در یک گفتگوی فکری محرک با او شرکت کنیم، این کلیشه ما را به چالش می کشد. با این حال، به جای تغییر الگوی فکریخود، ممکن است فکر کنیم که فرد روز خوبی را سپری کرده است.
طرحواره درمانی چیست؟
طرحواره درمانی نوعی درمان است که طرح واره ها را هدف قرار میدهد، اصطلاحی که از نظر بالینی برای توصیف الگوهای تفکر ناسازگاری استفاده میشود که میتواند باعث شود فردی درگیر رفتار ناسالم شود یا برای حفظ روابط بزرگسالانه تلاش کند. همانطور که گفتیم آن ها در دوران کودکی ایجاد می شوند، به ویژه در کودکانی که نیازهای عاطفی و فیزیکی آنها برآورده نشده است.
آن ها همچنین ممکن است در کودکانی ایجاد شوند که والدین آنها مرزهای مناسبی را رعایت نکردهاند یا توجه بیش از حدی به فرزند خود نشان دادهاند. در بزرگسالی، تصور میشود که این چارچوب ها به شیوههای منفی بر افکار و اعمال فرد تأثیر میگذارند که منجر به رفتارهایی مانند اجتناب، جبران بیش از حد، یا از خودگذشتگی بیش از حد میشود. این رفتارها به نوبه خود میتواند بر روابط و سلامت عاطفی تأثیر منفی بگذارد.
هدف طرحواره درمانی این است که به فرد کمک کند رفتار خود را بشناسد، علت یا علتهای زیربنایی را درک کند و افکار و رفتارهای خود را تغییر دهد تا بتواند با چالشها یا احساسات روابط مختلف به روشهای سالم و سازنده کنار بیاید.
طرحواره درمانی عناصر درمان شناختی رفتاری (CBT)، روانکاوی، گشتالت درمانی و رویکردهای مرتبط را ترکیب میکند. اگرچه این یک روش درمانی نسبتاً جدید است، مطالعاتی که تاکنون انجام شده است نشان میدهد که میتواند موثر باشد، به ویژه برای افراد مبتلا به اختلالات شخصیت.
کاربردهای طرحواره درمانی
طرحواره درمانی در ابتدا برای درمان اختلالات شخصیت توسعه داده شد و اغلب برای درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) استفاده میشود. در یک تحقیق، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که تحت طرحواره درمانی قرار گرفتند، نسبت به افرادی که درمان معمول خود را ادامه دادند، بهطور قابلتوجهی بیشتر احتمال داشت که وارد دوره بهبودی شوند (یعنی دیگر معیارهای تشخیصی BPD را برآورده نمیکنند).
طرحواره درمانی همچنین برای درمان اختلالات خوردن، اضطراب، افسردگی و سایر نگرانی های مربوط به سلامت روان، به ویژه مواردی که به نظر می رسد به اشکال دیگر درمان پاسخ نمی دهند، کاربرد دارد. در حال حاضر، طرح وارهدرمانی عمدتاً برای درمان بزرگسالان استفاده میشود، اگرچه برخی از محققان در حال بررسی پتانسیل آن برای درمان کودکان و نوجوانان هستند.
فرآیند درمان در طرحواره درمانی
طرحواره درمانی معمولاً یک درمان طولانیمدت است (ممکن است ماهها یا سالها ادامه یابد). با گذشت زمان و در طول فرآیند درمانی، درمانگران قصد دارند به مراجع کمک کنند تا طرح وارههای خود را شناسایی کنند، نحوه واکنش فرد به آنها را تشخیص دهند (واکنشهایی که به عنوان “سبک های مقابلهای” شناخته می شوند) و یاد بگیرند که چه کارهایی میتوانند انجام دهند تا نیازهای خود را به روش های سالم و سازگار برآورده کنند.
هنگامی که طرح وارهها و سبکهای مقابلهای شناسایی شدند، درمانگر احتمالاً از طیف وسیعی از تکنیکها برای تغییر خود طرحوارهها و/یا جایگزینی سبکهای مقابلهای ناسالم با رفتارهای سازگارانه استفاده میکند. این کار از طریق طیف وسیعی از تکنیکهای شناختی، عاطفی و رفتاری انجام میشود. به عنوان مثال، رویکردهای شناختی ممکن است از مراجع بخواهد که به دنبال شواهدی بر علیه طرحواره باشد و مستقیماً صحت آن را به چالش بکشد. تکنیکهای رفتاری ممکن است شامل نقشآفرینی موقعیتهای رایجی باشد که طرحواره را تحریک میکند و به جای متوسل شدن به شیوههای مقابلهای ناسازگار، پاسخهای انطباقی را آموزش میدهد.
ممکن است از مراجعان خواسته شود که تکالیف خود را بین جلسات تکمیل کنند. این ممکن است شامل بررسی فلش کارتهایی باشد که چارچوب ها را به چالش میکشند یا ثبت تجربیاتی که آنها را تحریک میکنند (اغلب به آن «خاطرات طرحواره» میگویند)، که ممکن است در جلسه بررسی شود تا به مراجعان کمک کند پیشرفت خود را پیگیری کنند و موقعیتهایی را که نیاز به پاسخهای رفتاری متفاوتی دارند، شناسایی کنند. در برخی موارد، ممکن است از اعضای خانواده یا افراد نزدیک خواسته شود که به یک جلسه درمانی بپیوندند و به مراجع کمک کنند تا بفهمد چگونه طرح وارههای آنها بر روابط بینشان تأثیر میگذارد.
طرحوارهدرمانی بر یک رابطه درمانی قوی متکی است که در آن مراجع احساس راحتی و امنیت عاطفی میکند. طرحوارهدرمانی بر رویارویی همدلانه تاکید میکند، که در آن درمانگر به طرحوارهها و رفتارهای مراجع، بدون توجه به ناسازگاری، با همدلی و درک پاسخ میدهد و در عین حال او را تشویق میکند که نیاز به تغییر را ببیند و راهکارهایی برای انجام آن ارائه میدهد.
درمانگرها همچنین در آنچه «والدگری مجدد» نامیده میشود، درگیر میشوند که در آن سعی میکنند برخی از نیازهای عاطفی مراجع را که در دوران کودکی برآورده نشدهاند، برآورده کنند. برای مثال، مراجعی که به ندرت حمایت عاطفی از مراقبان خود دریافت میکند، ممکن است رابطهای که در آن درمانگر شفقت و اعتبار بیقید و شرط را ارائه میکند، برایش مناسب باشد، در حالی که مراجعهکنندهای که غفلت یا رها شدن را تجربه میکند، ممکن است درمانگری که ثبات و پایداری ارائه میدهد را مناسب بیابد.
اگرچه عبارت «والدگری مجدد» نشاندهنده این است که یک درمانگر نقش والد را بر عهده میگیرد، اما یک طرحوارهدرمانگر خوب مطمئن میشود که این کار را به روشی «محدود» یعنی اخلاقی و با رعایت مرزهای خاص انجام دهد.
کلام آخر
طرحواره درمانی به شدت بر رابطه درمانگر-مراجع تأکید میکند، بنابراین مهم است که مراجعان به دنبال درمانگری باشند که با او احساس راحتی کنند و نیازها و رفتارهای آنها را درک کرده و با آنها همدلی کنند. مانند سایر انواع درمان، احساس قضاوت شدن توسط یک درمانگر نشانه خوبی نیست و این مدل از رابطه درمانی احتمالاً مناسب نیست.
همچنین برای مظالعه بیشتر می توانید به منابع زیر (انگلیسی زبان) مراجعه کنید:
18 Schemas That Change the Way You See the World