شاخه:
انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی
شاخه:
تا حالا براتون سوال شده که برای حل مسالتون، چه رویکردی مناسبتره درمانگر به کار بگیره؟ آیا با این رویکردها آشنایی دارید؟ به نظر شما اهمیت رویکرد و تاثیرش در فرآیند درمان چقدره؟ اگه اگه هر کدوم ازین سوالها ذهنتونو درگیر کرده بهتره با این مقاله از جوونه همراه باشید چون میخواییم درباره انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی صحبت کنیم که به شما در تسریع فرایند درمان کمک میکنه.
رویکرد درمانی به چه معناست؟
رویکردهای درمانی در روانشناسی به مجموعه روشها و فنونی گفته میشه که روانشناسان و روانپزشکان برای درمان اختلالات و مشکلات روانی افراد به کار میگیرن. هر رویکرد درمانی مبتنی بر یک نظریه یا الگوی روانشناختی خاصیه و دیدگاه مشخصی نسبت به علل و عوامل ایجادکننده مشکلات روانی داره.
رویکردهای رواندرمانی سعی میکنن از طریق تغییر الگوهای فکری و رفتاری، بینشدهی و آگاهیبخشی، حمایت روانی-اجتماعی و تقویت مهارتهای مقابلهای، به افراد کمک کنن تا علائم و مشکلات روانشناختی خودشونو برطرف کنن و سلامت روان بهتری به دست بیارن.
اهمیت رویکردهای رواندرمانی در فرآیند درمان چیست؟
رویکردهای رواندرمانی نقش بسیار مهمی در فرآیند درمان اختلالات و مشکلات روانی ایفا میکنن. اهمیت اونها رو میشه اینطور گفت که :
- رویکرد درمانی به عنوان یک چارچوب نظری، به درمانگر کمک میکنه تا ماهیت مشکل روانی مراجع رو درک کنه.
- رویکرد درمانی اهداف درمان رو مشخص میکنه و مسیر درمان رو هدایت میکنه.
- رویکرد درمانی، تکنیکها و روشهای خاصی رو برای درمان ارائه میده که بر اساس اون نظریه طراحی شدن.
- رویکرد درمانی به درمانگر کمک میکنه تا رابطهای درمانی و حمایتی با مراجع برقرار کنه.
- رویکرد درمانی باعث ایجاد انسجام و یکپارچگی در فرایند درمان میشه.
- رویکرد درمانی به درمانگر کمک میکنه تا پیشرفت درمان رو ارزیابی کنه.
- بنابراین میشه گفت رویکردهای رواندرمانی کلید اصلی موفقیت در فرآیند درمان هستن.
انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی چیست؟
رویکردهای درمانی در روانشناسی انواع مختلفی دارن که هر کدوم بر اساس نظریه و مکتب خاصی شکل گرفتن. از مهمترین اونها میشه به موارد زیر اشاره کرد:
- رویکرد شناختی رفتاری
- رویکرد رفتاردرمانی دیالکتیکی
- رویکرد طرحواره درمانی
- رویکرد هیجانمدار
- رویکرد تحلیلی
- رویکرد روانکاوی
- رویکرد دلبستگی و ذهنیسازی
- رویکرد درمانی متمرکز بر شفقت
- رویکرد درمانی مبتنی پذیرش و تعهد
هر کدوم از این رویکردهای درمانی در روانشناسی با تمرکز بر جنبههای خاصی از روان انسان، سعی در درمان اختلالات روانی دارن. در اینجا به اختصار درباره هرکدوم توضیح میدیم.
رویکرد شناختی رفتاری
رویکرد شناختی رفتاری یا Congitive behavioral therapy برای نخستین بار در اواخر دهۀ 50 و ابتدای دهۀ 60 میلادی و توسط آلبرت الیس و آرون تی بک در آمریکا آغاز شد. اونها معتقد بودن که احساسات و رفتار انسان از شیوۀ تفکر و سبک پردازش اطلاعاتش تاثیر زیادی میگیره.
رویکرد شناختی رفتاری (CBT) یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسیه که روی اصلاح احساسات، رفتارها و افکار ناکارآمد از طریق بررسی و ریشهکنکردن باورهای منفی یا غیرمنطقی تمرکز داره. CBT که یکشکل «راهحلمحور» از گفتاردرمانی در نظر گرفته میشه، بر این ایده استواره که افکار و ادراکات بر رفتار تأثیر میذارن.
رویکرد شناختی رفتاری به عنوان یکی از رویکردهای رواندرمانی برای افراد در هر سنی از جمله کودکان، نوجوانان و بزرگسالان مناسبه. شواهد نشان میده که CBT میتونه شرایط متعددی مثل اختلال افسردگی اساسی، اختلالات اضطرابی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلالات خوردن، اختلالات وسواس فکری – اجباری و… رو برطرف کنه.
CBT رو شرایط و احساسات کنونی در زمان واقعی تمرکز داره، برخلاف رویدادهای دوران کودکی. درمانگری که از رویکرد شناختی رفتاری استفاده می کنه، احتمالاً در مورد سابقه خانوادگی سؤال میکنه تا درک بهتری از کل فرد داشته باشه، اما زمان زیادی رو صرف رویدادهای گذشته نمیکنه. تأکید بر چیزیه که شخص به خودش میگه که ممکنه منجر به اضطراب یا اختلال بشه. سپس فرد تشویق میشه تا به نگرانیهای منطقی عملاً رسیدگی کنه و باورهای غیرمنطقی، نشخوار فکری یا فاجعهسازی رو به چالش بکشه.
ساختار جلسات درمانی منظم و مشخصه و در جلسه اول بیشتر به مشخص کردن اهداف درمانی و آشنا کردن مراجع با منطق جلسات پرداخته میشه و در جلسات بعدی برنامه مناسب درمانی چیده میشه. درمانگر، در بسیاری از جلسات تکالیف درمانی مرتبطی به مراجع میده که لازم هست مراجع در طول هفته انجامشون بده.
رویکرد رفتار درمانی دیالکتیکی
رفتار درمانی دیالکتیکی یا Dialectical behavior therapy یکی از رویکردهای رواندرمانی زیر شاخه رویکرد شناختی رفتاری هست که در دهه ۱۹۷۰ توسط مارشا لینهان، روانشناس آمریکایی توسعه یافتش. این رویکرد برای ارائه مهارتهایی برای مدیریت احساسات طراحی شده .
«دیالکتیک» در رفتاردرمانی دیالکتیکی، تصدیق این هست که زندگی واقعی پیچیده هست، و سلامتی یک چیز ثابت نیست، بلکه یک فرآیند مداوم هست که از طریق گفتوگوی مستمر با خود و دیگران شکل میگیره. هدف اون به طور مداوم ایجاد تعادل بین نیروهای مخالف و بررسی حقیقت احساسات منفی قدرتمند هست.
رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) نوعی گفتگو درمانی هست. این رویکرد بهویژه برای افرادی که احساسات رو بهشدت تجربه میکنن؛ سازگار هست. در این رویکرد به نسبت cbt تمرکز بیشتری بر پذیرش خود هست و 4 مهارت اصلی در جلسات تمرین میشن:
- ذهن آگاهی
- تاب آوری پریشانی
- تنظیم احساسات
- مهارتهای بین فردی
«دیالکتیکی» به معنای ترکیب عقاید متضاد هست. DBT روی کمک به مردم برای پذیرش واقعیت زندگی و رفتارهاشون و همچنین کمک به آنها برای تغییر زندگی خود، از جمله رفتارهای غیر مفیدشان، تمرکز داره.
رویکرد طرحواره درمانی
طرحواره درمانی، یکی از زیرشاخههای رویکرد شناختی رفتاری هست. سؤال اصلی که باید برای آشنایی با طرحواره درمانی به آن پاسخ دهیم این است که طرحواره درمانی چیه و چه هدفی داره؟
طرحواره درمانی نوعی رویکرد درمانی در روانشناسی هست که طرحواره ها رو هدف قرار میده، اصطلاحی که از نظر بالینی برای توصیف الگوهای تفکری ناسازگار استفاده می شه که می تونه باعث ایجاد رفتارهای ناسالم در فرد بشه . تصور می شه که طرحواره ها در دوران کودکی و نوجوانی شکل می گیرن.
هدف طرحواره درمانی این هست که به افراد کمک کنه رفتار خودشونو بشناسن، علت های زمینهای رو درک کنن و افکار و رفتارهای خودشونو تغییر بدن تا بهتر بتونن با چالشها یا احساسات رابطه به روشهای سالم و سازنده کنار بیان. طرحواره درمانی عناصر درمان شناختی رفتاری (CBT)، روانکاوی و رویکردهای مرتبط رو ترکیب میکنه.
طرحواره درمانی بر یک رابطه درمانی قوی متکی هست که در اون مراجع احساس راحتی و امنیت عاطفی میکنه. طرحواره درمانی بر رویارویی همدلانه تأکید میکنه که در اون درمانگر به طرحواره ها و رفتارهای مراجع، بدون توجه به ناسازگاری، با همدلی و درک پاسخ میده و درعینحال اونو تشویق میکنه که نیاز به تغییر رو ببینه و ابزارهایی برای انجام اون ارائه میده.
زمانی که فردی پا به این دنیا میذاره، در کنار یک سری نیازهای جسمی ، یک سری نیازهای روانی هم داره که براساس سبک فرزند پروری والدین، این نیازها ممکن هست به شیوه های نادرستی برآورده بشن. به طور مثال، یا خیلی کم و یا خیلی زیاد براورده میشن و یا به طور کلی نادیده گرفته میشن که این رویه فرد رو دچار یک سری چارچوب های فکری می کنه که در روانشناسی به این باورها و چارچوب های فکری، طرحواره گفته می شه.
خوبه بدونیم که ما براساس طرحواره ها زندگی می کنیم، رشته تحصیلی، شغل و حتی شریک عاطفی خودمونو انتخاب می کنیم و به طور کلی دنیا رو براساس این طرحواره ها قضاوت می کنیم. در واقع این طرحواره مانند عینک عمل می کنن و تا زمانی که این عینک بر روی چشمانمون قرار داره، دنیا رو با این عینک نظاره خواهیم کرد و زندگیمون رو تحت الشعاع قرار می ده.
تقریبا تمام ترسها، اضطرابها، نگرانیها و غمهای ما ریشه در طرحواره های ما دارن. این طرحواره ها به شیوه های منفی بر افکار و اعمال فرد تأثیر میذارن که منجر به رفتارهایی مانند اجتناب یا فرار، جبران افراطی یا بیش از حد و یا تسلیم و از خودگذشتگی بیش از حد میشه. این رفتارها به نوبه خود می تونن بر روابط و زندگی عاطفی تأثیرات منفی متعددی بذارن.
رویکرد هیجان مدار (EFT)
رویکرد هیجان مدار یا Emotion focused therapy توسط لزلی گزینبرگ، یکی از بنیان گذاران اصلی این رویکرد خلق شد. رویکرد هیجانمدار بر این باوره که احساسات و هیجانات کلید هویت انسانهاست و احساسات میتونن راهنمای انتخابات فردبشن.
در طول رشد و تجربیات کودکی و نوجوانی افراد ممکن هست درگیر عدم آگاهی هیجانی و اجتناب از احساسات ناخوشایندشون بشن. یا از طرفی در هیجانات ناخوشایندشون غرق بشن و روشی برای تنظیم احساساتشون یاد نگیرن. عدم تنظیم هیجانات به مرور موجب شکلگیری آسیبهایی در افراد میشه و زمینه درگیر شدن با اختلالات روانی رو فراهم میکنه.
در این رویکرد درمانگر و مراجع هر دو به عنوان مشارکت کنندگانی فعال و برابر حضور دارن و درمانگر به مراجع کمک میکنه تا مهارت درک و تنظیم هیجاناتش رو افزایش بده. به این روش افراد با طرحهای هیجانیشون که در طول سالها ساخته شده آشنا میشن و به مرور میتونن تاثیر اونها رو بر بدن و تغییرات فیزیولوژیک، سبک تفکر، رفتارهاشون ببینن و تغییرات لازم رو بوجودبیارن.
این رویکرد به حضور امن و همدلانه درمانگر تاکید زیادی داره و از رویکردهای همچون گشتالت، دلبستگی، مراجع محور الهام گرفته. این رویکرد به افراد کمک میکنه تا احساساتشون رو حتی احساسات ناخوشایند رو به عنوان منابع ارزشمند اطلاعات ببینن و یاد بگیرن چگونه به جای سرکوب یا غرق شدن در احساسات، اونها رو تجربه و تنظیم کنن.
رویکرد تحلیلی
رویکرد تحلیلی یکی از اصلی ترین رویکردهای درمانی در روانشناسی هست که شامل این باور هست که افکار و رفتارهای فرد از باورها و ادراکات خودآگاه و غیرآگاهانه سرچشمه میگیره. روانشناسی تحلیلی توسط دکتر کارل یونگ در دهه ۱۹۰۰ پایهگذاری شد. یونگ شاگرد، دوست و همکار دکتر زیگموند فروید، «پدر روانکاوی» بود.
یونگ معتقد بود که روان انسان از کهنالگوهای مختلفی تشکیل شده که الگوهای جهانی رفتار، فکر و ادراک هستن که در همه انسانها وجود داره. روانشناسی تحلیلی همچنین بر اهمیت تجربه شخصی، خلاقیت و معنویت فرد در شکلدادن به رشد روانشناختی اونها تأکید میکنه.
روانشناسان تحلیلی به بیماران کمک میکنن تا افکار، احساسات و رفتارهای مشکلساز شون رو از طریق کشف انگیزههای ناخودآگاهشون تغییر بدن. این نوع درمان ممکن هست برای درمان بیماران مبتلا به طیف گستردهای از مسائل سلامت عاطفی و روانی از جمله اختلالات خوردن، اضطراب و سایر شرایط روانپزشکی استفاده بشه.
ازاونجاییکه بیماران با وضوح بیشتری یاد میگیرن که چه نیروهایی بر رفتارها و احساسات آنها تأثیر میذارن، روانشناسان تحلیلی به اونها کمک میکنن تا راههایی برای تغییر فرآیندهای افکار منفی ایجاد کنن.
ازاونجاییکه درمان تحلیلی میتونه فرایندی طولانی باشده که عمدتاً مبتنی بر گفتاردرمانی هست، رابطه بین روانشناس و بیمار بسیار مهم هست. روانشناسان تحلیلی بهعنوان بخشی از مسئولیتهاشون نیاز دارن تا محیطی رو برای بیماران ایجاد کنن تا بتونن خودشونو باز و آرام نشون بدن.
هدف روانشناس تحلیلی این هست که به بیماران کمک کنه تا با بازکردن پیامهای رمزگشایی شده در ناخودآگاه – اعم از جمعی و شخصی – دنیای ناخودآگاه رو کشف کنن. اصطلاح فردیت به طور خاص به افزایش تدریجی خودآگاهی اشاره داره که مراجع ها با شروع به درک زندگی درونی تجربه میکنن. این خودشناسی برای افزایش بهرهوری کلی استفاده میشه. هدف تحلیل درمانی به عنوان یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسی شامل بلوغ شخصیت هست.
روانشناسان تحلیلی همچنین به کسایی که از بیماریها و ناتوانیهای مزمن، خجالت، ترس، اضطراب، ناراحتی روانی، استرس، عصبانیت / خشم، احساس ناامیدی و درماندگی و بیماریهای روانی بهبود مییابن، کمک میکنن. یکی از اهداف اصلی یک روانشناس تحلیلی این هست که به مراجع احساس قدرت بده تا در زندگیش تغییراتی ایجاد کنه.
هدف دیگه کمک به مراجع ها برای رفع احساسات و موانع حل نشده هست تا بتونن به زندگی خودشون ادامه بدن. اونها همچنین به مراجع ها یاد میدن که چگونه هنگام ورود به روابط، خودآگاهتر باشن.
یک روانشناس تحلیلی چه میکند؟
روانشناسان تحلیلی با افراد، گروهها و جوامع کار میکنن تا به اونها کمک کنن تا عناصر ناخودآگاهشون رو درک کرده و در آگاهی خودآگاهشون ادغام کنن. اونها بر این باورن که جنبههای ناخودآگاه روان میتونه تأثیر قابلتوجهی بر رشد روانی و بهزیستی کلی فرد داشته باشه.
همچنین مراجع ها خودشونو تشویق میکنن تا در فعالیتهای خلاقانه مانند موسیقی و نوشتن، بهعنوان وسیلهای برای بیان خود و کاوش خود شرکت کنن. یکی از وظایف یک روانشناس تحلیلی اغلب کمک به بیماران برای دستیابی به درک بهتر از خود هست که به نوبه خود ممکنه مشکلاتی مانند افسردگی و سوءمصرف مواد رو کاهش بده.
رویکرد روانکاوی
روانکاوی یا Psychoanalysis یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسی هست که توسط زیگموند فروید در اواخر قرن نوزدهم توسعه یافت. این رویکرد بر اساس این ایده هست که ضمیر ناخودآگاه ما میتونه تأثیر قدرتمندی بر رفتار ما داشته باشه.
روانکاوری نوعی عمیق از گفتار درمانیه و هدف روانکاوی اینه که این افکار و احساسات ناخودآگاه رو وارد هشیاری خودآگاه خودمون کنیم تا بتونیم بهتر رفتارها، افکار و مسائلی که با اونها درگیر هستیم رو درک کنیم. اونها بر این باورن که جنبههای ناخودآگاه روان میتونه تأثیر قابلتوجهی بر رشد روانی و بهزیستی کلی فرد داشته باشه.
در این رویکرد تجربهها و هیجاناتی که مخصوصا از دوران کودکی با مسائل کنونی ما در ارتباط هستن بیرون کشیده میشن و بررسی میشن.
برخی از تکنیکهای اصلی این رویکرد رواندرمانی شامل تداعی آزاد، تجزیه و تحلیل رویا و انتقال هست. در تداعی آزاد بیمار در مورد تجربیات روزانه خود با راهنمایی ناچیز یا بدون راهنمایی درمانگر صحبت میکنه. در تجزیهوتحلیل رویا، بیماران در مورد رویاهای خود صحبت میکنن و با کمک درمانگر بررسی میشن. انتقال، پویایی زنده و فعالی هست که بین روانکاو و بیمار تجربه میشه.
این رویکرد رواندرمانی باور داره که افراد الگوهایی که در طول زندگی یاد گرفتن رو به فضای درمان میارن و در این مرحله روانکاو و بیمار میتونن نسبت به این الگوها آگاه بشن و فعالانه اون رو بررسی کنن. بنابراین بخشی از درمان در مورد اینکه در لحظه چه اتفاقی میافته و بیمار چه چیزی رو تجربه میکنه، صحبت میشه.
رویکرد تحلیلی و رویکرد روانکاوی چه تفاوتی دارند؟
در هر دو رویکرد تمرکز جلسات بر روی نیروهای ناهشیار و کار کردن با اونها هست و مبنای نظری یکسانی دارن اما از نظر چارچوب جلسات تفاوتهایی وجود داره. در رویکرد روانکاوی مراجعین حداقل در ۳ جلسه درمانی در هفته باید شرکت کنن اما در جلسات درمانی با رویکرد تحلیلی مراجعین میتونن یک جلسه در هفته نیز شرکت کنن.
رویکرد دلبستگی
رویکرد دلبستگی یا Attachment therapy، یکی از رویکردهای رواندرمانی مبتنی بر نظریه دلبستگی هست که با فعالیتهای نظریه پرداز جان بالبی آغاز شد. این رویکرد به بررسی این موضوع میپردازه که چگونه تجربیات دوران کودکی فرد ممکن هست بر توانایی اون در ایجاد پیوندهای معنادار در بزرگسالی تأثیر بذاره.
اگرچه درمان دلبستگی اغلب برای کسایی توصیه میشه که تجربیات منفی دوران کودکی داشتن، اما هرکسی که برای ایجاد ارتباط عمیق با دیگران تلاش میکنه، ممکنه از این درمان سود ببره.
تئوری دلبستگی همچنین میتونه به شما کمک کنه تا متوجه بشید که میتونید بدون اتکا به دیگران برای ایجاد حس هدفمندی از خود مراقبت کنید. رواندرمانی با رویکرد دلبستگی میتونه به شما کمک کنه به برخی از مسائل ناخودآگاه و ماندگار دوران کودکی تون رو که هنوز بر توانایی شما برای ایجاد روابط معنادار در بزرگسالی تأثیر میذاره، رسیدگی کنید.
نظریه دلبستگی مبنای بسیاری از رویکردهای درمانی هست و رویکردهای درمانی زیادی از نظریه دلبستگی در چارجوب درمانی خود استفاده کردن.
درمان مبتنی بر ذهنیت یا ذهنیتسازی
رویکرد دلبستگی توسط پیتر فوناگی و آنتونی بیتمن گسترش داده شده. این پژوهشگران اصطلاح منتالیزیشن (ذهنی سازی) یا Mentalization رو معرفی کردن. درمان مبتنی بر ذهنیسازی عناصر و تکنیکهای مشترکی رو با رویکردهای رواندرمانی دیگه داره. درمانگران این رویکرد برای ایجاد یک محیط امن کار میکنن که در اون بیماران میتونن کاوش عمیق احساسات خود و دیگران رو آغاز کنن و در نهایت ظرفیت ذهنیشون رو توسعه بدن.
درمان مبتنی بر ذهنیت به بیماران کمک میکنه قبل از اینکه به احساسات خود یا دیگران واکنش نشون بدن، فکر کنند. با بهبود توانایی ذهنی، بیماران نهتنها افکار، احساسات و رفتارهای مربوط به خودشونو متفاوت پردازش میکنن، بلکه بهتر درک میکنن که افکار، احساسات و رفتار شخص دیگر ممکنه با تفسیر خودشون متفاوت باشه.
هدف ذهنیسازی اینه که بیماران نهتنها خودشونو بهتر درک کنن، بلکه نظریه ذهن رو در مورد دیگران هم بهبود ببخشن و به آنچه ممکن هست افکار و رفتار دیگران رو هدایت کنه، فکر کنن. چنین توانایی به بیمار کمک میکنه تا از تعبیر نادرست معنای شخص دیگه جلوگیری کنه و به اونها پاسخ مناسب بده.
رویکرد دیالکتیک و ذهنیت سازی چه تفاوتی دارند؟
اگر از ابتدای این مقاله با ما همراه بودین، حتماً با رویکرد دیالکتیک آشنا شدید و اما سؤالی که خیلیها در هنگام مواجهه با این دو رویکردهای رواندرمانی یعنی ذهنیتسازی و دیالکتیک دارن، تفاوت بین این دو رویکرد هست.
رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) مبتنی بر رفتارگرایی، ذهنآگاهی، و بررسی خود هست، و درمان مبتنی بر ذهنیت مبتنی بر روانکاوی، نظریه دلبستگی و پذیرش هست که هر دو میتونن روشهای مفیدی بسته به شخصیت هر فردی باشن.
درمان متمرکز بر شفقت (CFT)
درمان متمرکز بر شفقت یا compassion focused therapy یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسی هست که هدف اون کمک به افرادیه که با شرم و انتقاد از خود دستوپنجه نرم میکنن که اغلب ناشی از تجربیات اولیه سوءاستفاده یا بیتوجهی هست. CFT به مراجعان میآموزه که مهارتهای شفقت به خود و شفقت به دیگرانو پرورش بدن که تصور میشه به تنظیم خلقوخوی کمک میکنه و منجر به احساس امنیت، پذیرش خود و راحتی میشه.
این رویکرد شبیه درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی هست، زیرا به مراجعین در مورد علم پشت ارتباط ذهن و بدن و نحوه تمرین آگاهی ذهن و بدن آموزش میده. درمان متمرکز بر شفقت میتونه برای کمک به مدیریت بسیاری از مشکلات عاطفی طولانیمدت مربوط به شرم مداوم، انتقاد از خود و ناتوانی در نگاه مهربانانه و دلسوزانه به خود و رفتارهای خود استفاده بشه.
درمانگر به مراجع کمک میکنه تا مهارتهای کلیدی شفقت، شفقت به خود و ذهنآگاهی رو از طریق تکنیکهای آموزشی یاد بگیره و هدف اون کمک به مراجع برای تشخیص احساس شفقت هست تا در انجام اون، هم نسبت به خود و هم نسبت به دیگران، بهتر عمل کنه.
مراجعان معمولاً برای تمرین این مهارتها در روزهای بدون جلسه تکالیف خانگی دریافت میکنند.CFT به میزان بالایی از تمرکز بر روی خود نیاز داره – که میتونه برای کسایی که نسبت به خود بیش از حد انتقادی هستن یا از توجه بدشان میاد چالشبرانگیز باشه – و ممکنه چندین جلسه طول بکشه تا مراجع متوجه اثرات مثبت بشه.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد یا Acceptance and commitment therapy از درمان شناختی رفتاری نشات میگیره و در بخش زیادی از رویکرد ذهنآگاهی الهام میگیره. مراجعان در این رویکرد یاد میگیرن که از اجتناب، انکار و مبارزه با احساسات درونی خود دست بردارن و در عوض، بپذیرن که این احساسات عمیقتر، پاسخهای مناسبی به موقعیتهای خاصی هست که نباید مانع از پیشروی در زندگی آنها بشه.
با این درک، مراجعان شروع به پذیرش سختیهای خود میکنن و متعهد میشن که تغییرات لازم رو در رفتار خود ایجاد کنن، صرفنظر از اینکه در زندگی اونها چه میگذره و چه احساسی نسبت به اون دارن.
در همکاری با درمانگر در این رویکرد ارزشهای زندگیتونو کشف میکنین و به این تشویق میشید که ابعادی که در زندگی براتون اهمیت زیادی داره رو درک کنید و در مورد اینکه میخواید در زندگی چه کسی باشید، صحبت میکنید و به مرور در این مسیر که رفتارهایی متناسب با ارزشهای زندگیتون بردارید، قدم برمیدارید.
ممکنه به اونچه درگذشته برای شما مؤثر نبوده نگاه کنید، و درمانگر میتونه به شما کمک کنه تا از تکرار الگوهای فکری و رفتارهایی که در درازمدت میتونن مشکلات بیشتری برای شما ایجاد کنن، دست بردارید. وقتی که با چالشهای فعلیتون روبرو شدین و پذیرفتید، میتونید متعهد بشید که از مبارزه با گذشته و احساسات خود دست بردارید و در عوض، بر اساس ارزشها و اهداف شخصیتون تمرین کنید.
نکته قابل توجه:
خیلی از درمانگران در مسیر درمانی خودشون، تلفیقی از رویکردهای درمانی رو استفاده میکنن.
کلام آخر
در این مقاله از جوونه با انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی، تفاوت های رویکردهای رواندرمانی، ویژگی های درمانگر های هر رویکرد و … آشنا شدیم. این مقاله فقط جهت آشنایی مختصر شما با این رویکردهای رواندرمانیه و نیازی به مطالعه عمیق در مورد این رویکرد ها قبل از مراجعه به درمانگر نیست.
در آخر بعد از آشنایی شما مراجع گرامی با رویکردهای رواندرمانی گروه جوونه باید بگوییم خوشحالیم که در کنار شما برای بهبود عملکرد خود در راه پر چالش زندگی قدم برداریم و کنارتان باشیم تا بتوانیم جامعه ای در کنار هم بسازیم که از سلامت روان بالایی برخوردار باشد.
ما در تیم جوونه سعی داریم بهترین خدمات سلامت روان رو به صورت آنلاین در اختیار شما قرار بدیم تا دیگه محدودیت های زمانی و جغرافیایی علت عدم دسترسی شما به خدمات سلامت روان نباشه.
ما برای نوشتن این مقاله (رویکردهای رواندرمانی) از منابع زیر هم استفاده کردیم، شما هم میتوانید برای مشاهده اطلاعات مرتبط با حوزه های رواندرمانی به این منابع مراجعه کنید:
Analytical Psychology Theory – Definition, Role And Therapy (mantracare.org)
Become an Analytical Psychologist: Job Duties and Education Requirements (psychologyschoolguide.net)
10 Best Analytical Psychology And Psychoanalysis: What’s The Difference? » Psychology Find
https://www.psychologytoday.com/us/therapy-types/dialectical-behavior-therapy
Emotionally Focused Therapy | Psychology Today
Schema Therapy | Psychology Today
Mentalization-Based Therapy | Psychology Today
What Is Systemic Therapy? (verywellmind.com)
سوالات متداول
سوالات متداول
تازه ترین برگ های جوونه
تازه ترین برگ های جوونه
گاهی در روابط عاطفی و جنسی، چالشها و مسائلی به وجود میآید که ممکن است نتوانیم به تنهایی آنها را حل کنیم. این مسائل میتوانند از اضطرابها و استرسهای شخصی گرفته تا اختلافات در رابطه و نارضایتیهای جنسی باشند.
اگه برای شما هم این سوال ها مطرحه که اصلا به چه شرایطی شرایط بحرانی میگن و ویژگی هاش چیه؟ بهتره تو شرایط بحرانی چه کارهایی انجام بدیم که آسیب بیشتری به سلامت روانمون نزنیم؟ افراد در شرایط بحرانی
آیا شما هم جزو افرادی هستید که وقتی از کسی دلخور میشید ناراحتی ها و کدورت ها رو در خودتون میریزید؟ شما چقدر خودتون رو توانمند در پذیرش و سازگاری با دیگران و عقاید متفاوتشون ارزیابی میکنید؟ تا چه
2 دیدگاه
مقاله مفیدی بود ممنون.اگر می تونید هر رویکرد رو هم به صورت جدا و مفصل توضیح بدید عالی میشه
سلام، خیلی خوشحالیم که مقاله براتون مفید بوده. حتما رویکردها به صورت جداگانه در قالب مقالات دیگه توضیح داده خواهند شد. اگر مقاله براتون مفید بود می تونید مقالات دیگه رو هم مطالعه کنید.