انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی
نویسنده: جوونه
تاریخ: 21 شهریور 1402
در ابتدا باید از اعتماد شما برای انتخاب تیم حرفهای جوونه بهعنوان همراهی، کنار شما برای بهبود کیفیت زندگی روزمرهی خود تشکر کنیم.
ازآنجاییکه دغدغهی ما در جوونه افزایش آگاهی مخاطبانمان و کمک به حفظ سلامت روان آنان است قصد داریم در این مقاله به موضوعی بپردازیم که دانستن آن برای هر فردی که قصد کمکگرفتن از یک متخصص را دارد دارای اهمیت بالایی است؛ بله درست حدس زدید آشنایی با رویکردهای درمانی در روانشناسی که ما در جوونه از آنها کمک میگیریم برای بهبود عملکرد مراجعین بهصورت تخصصی در زندگی روزمره خودشان.
در این مقاله از جوونه با رویکردهای درمانی در روانشناسی، اهداف این رویکرد ها و تفاوت های رویکردهای رواندرمانی با یکدیگر آشنا خواهید شد. با ادامه این مقاله همراه باشید!
رویکردهای درمانی در روانشناسی
رویکردهای درمانی در روانشناسی به مجموعه روشها و فنونی گفته میشود که روانشناسان و روانپزشکان برای درمان اختلالات و مشکلات روانی افراد به کار میگیرند. هر رویکرد درمانی مبتنی بر یک نظریه یا الگوی روانشناختی خاص است و دیدگاه مشخصی نسبت به علل و عوامل ایجادکننده مشکلات روانی دارد.
رویکردهای رواندرمانی سعی میکنند از طریق تغییر الگوهای فکری و رفتاری، بینشدهی و آگاهیبخشی، حمایت روانی-اجتماعی و تقویت مهارتهای مقابلهای، به افراد کمک کنند تا علائم و مشکلات روانشناختی خود را برطرف سازند و سلامت روان بهتری به دست آورند.
اهمیت رویکردهای رواندرمانی در فرآیند درمان چیست؟
رویکردهای رواندرمانی نقش بسیار مهمی در فرآیند درمان اختلالات و مشکلات روانی ایفا میکنند. اهمیت آنها را میتوان اینگونه برشمرد:
1- رویکرد درمانی به عنوان یک چارچوب نظری، به درمانگر کمک میکند تا ماهیت مشکل روانی مراجع را درک کند.
2- رویکرد درمانی اهداف درمان را مشخص میکند و مسیر درمان را هدایت میکند.
3- رویکرد درمانی، تکنیکها و روشهای خاصی را برای درمان ارائه میدهد که بر اساس آن نظریه طراحی شدهاند.
4- رویکرد درمانی به درمانگر کمک میکند تا رابطهای درمانی و حمایتی با مراجع برقرار کند.
5- رویکرد درمانی باعث ایجاد انسجام و یکپارچگی در فرایند درمان میشود.
6- رویکرد درمانی به درمانگر کمک میکند تا پیشرفت درمان را ارزیابی کند.
بنابراین میتوان گفت رویکردهای رواندرمانی کلید اصلی موفقیت در فرآیند درمان هستند.
انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی چیست؟
رویکردهای درمانی در روانشناسی انواع مختلفی دارند که هر کدام بر اساس نظریه و مکتب خاصی شکل گرفتهاند. از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- رویکرد شناختی رفتاری
- رویکرد رفتاردرمانی دیالکتیکی
- رویکرد طرحواره درمانی
- رویکرد هیجانمدار
- رویکرد تحلیلی
- رویکرد روانکاوی
- رویکرد دلبستگی و ذهنیسازی
- رویکرد درمانی متمرکز بر شفقت
- رویکرد درمانی مبتنی پذیرش و تعهد
هر کدام از این رویکردهای درمانی در روانشناسی با تمرکز بر جنبههای خاصی از روان انسان، سعی در درمان اختلالات روانی دارند. اولین رویکرد درمانی که به سراغ آن میرویم رویکرد معروف تحلیلی است. ازآنجاییکه قصد داریم در این مقاله تنها نگاه کوتاهی به این رویکرد داشته باشیم پس به سراغ اولین سؤال میرویم.
رویکرد شناختی رفتاری (CBT)
رویکرد شناختی رفتاری یا Congitive behavioral therapy برای نخستین بار در اواخر دهۀ 50 و ابتدای دهۀ 60 میلادی و توسط آلبرت الیس و آرون تی بک در آمریکا آغاز شد..آنها معتقد بودند که احساسات و رفتار انسان از شیوۀ تفکر و سبک پردازش اطلاعات او تاثیر زیادی میگیرد.
رویکرد شناختی رفتاری (CBT) یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسی است که بر اصلاح احساسات، رفتارها و افکار ناکارآمد از طریق بررسی و ریشهکنکردن باورهای منفی یا غیرمنطقی تمرکز دارد. CBT که یکشکل «راهحلمحور» از گفتاردرمانی در نظر گرفته میشود، بر این ایده استوار است که افکار و ادراکات بر رفتار تأثیر میگذارند.
رویکرد شناختی رفتاری به عنوان یکی از رویکردهای رواندرمانی برای افراد در هر سنی از جمله کودکان، نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. شواهد نشان میدهد که CBT میتواند شرایط متعددی مانند اختلال افسردگی اساسی، اختلالات اضطرابی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلالات خوردن، اختلالات وسواس فکری – اجباری و بسیاری دیگر را برطرف کند
CBT بر شرایط و احساسات کنونی در زمان واقعی تمرکز دارد، برخلاف رویدادهای دوران کودکی. درمانگری که از رویکرد شناختی رفتاری استفاده می کند، احتمالاً در مورد سابقه خانوادگی سؤال میکند تا درک بهتری از کل فرد داشته باشد، اما زمان زیادی را صرف رویدادهای گذشته نمیکند.
تأکید بر چیزی است که شخص به خود میگوید که ممکن است منجر به اضطراب یا اختلال شود. سپس فرد تشویق میشود تا به نگرانیهای منطقی عملاً رسیدگی کند و باورهای غیرمنطقی، نشخوار فکری یا فاجعهسازی را به چالش بکشد.
ساختار جلسات درمانی منظم و مشخص است و در جلسه اول بیشتر به مشخص کردن اهداف درمانی و آشنا کردن مراجع با منطق جلسات هست و در جلسات بعدی برنامه مناسب درمانی چیده می شود. درمانگر، در بسیاری از جلسات تکالیف درمانی مرتبطی به مراجع میدهد که لازم هست مراجع در طول هفته انجامشان دهد.
رویکرد رفتار درمانی دیالکتیکی
رفتار درمانی دیالکتیکی یا Dialectical behavior therapy یکی از رویکردهای رواندرمانی زیر شاخه رویکرد شناختی رفتاری است که در دهه ۱۹۷۰ توسط مارشا لینهان، روانشناس آمریکایی توسعه یافت. این رویکرد برای ارائه مهارتهایی برای مدیریت احساسات طراحی شده است.
«دیالکتیک» در رفتاردرمانی دیالکتیکی، تصدیق این است که زندگی واقعی پیچیده است، و سلامتی یک چیز ثابت نیست، بلکه یک فرآیند مداوم است که از طریق گفتوگوی مستمر با خود و دیگران شکل میگیرد. هدف آن به طور مداوم ایجاد تعادل بین نیروهای مخالف و بررسی حقیقت احساسات منفی قدرتمند است.
رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) نوعی گفتگو درمانی است. و بهویژه برای افرادی که احساسات را بهشدت تجربه میکنند؛ سازگار است. در این رویکرد به نسبت cbt تمرکز بیشتری بر پذیرش خود هست و 4 مهارت اصلی در جلسات تمرین میشوند:
- ذهن آگاهی
- تاب آوری پریشانی
- تنظیم احساسات
- مهارتهای بین فردی
«دیالکتیکی» به معنای ترکیب عقاید متضاد است. DBT بر کمک به مردم برای پذیرش واقعیت زندگی و رفتارهایشان و همچنین کمک به آنها برای تغییر زندگی خود، از جمله رفتارهای غیر مفیدشان، تمرکز دارد.
رویکرد طرحواره درمانی چیست؟
و حالا نوبت معرفی یکی از محبوبترین رویکردهای رواندرمانی این روزها شده است، طرحواره درمانی، یکی از زیرشاخههای رویکرد شناختی رفتاری است و ازآنجاییکه یکی از رویکرده درمانی پرکاربرد این روزهاست، بهتر است تا کمی بیشتر از دیگر رویکردها باهم درباره آن بخوانیم.
سؤال اصلی که باید برای آشنایی با طرحواره درمانی به آن پاسخ دهیم این است که طرحواره درمانی چیست و چه هدفی دارد؟
طرحواره درمانی نوعی رویکرد درمانی در روانشناسی است که طرحواره ها را هدف قرار می دهد، اصطلاحی که از نظر بالینی برای توصیف الگوهای تفکری ناسازگار استفاده می شود که می تواند باعث ایجاد رفتارهای ناسالم در فرد شود. تصور می شود که طرحواره ها در دوران کودکی و نوجوانی شکل می گیرند.
هدف طرحواره درمانی این است که به فرد کمک کند رفتار خود را بشناسد، علت های زمینهای را درک کند و افکار و رفتارهای خود را تغییر دهد تا بهتر بتواند با چالشها یا احساسات رابطه به روشهای سالم و سازنده کنار بیاید. طرحواره درمانی عناصر درمان شناختی رفتاری (CBT)، روانکاوی و رویکردهای مرتبط را ترکیب میکند.
طرحواره درمانی بر یک رابطه درمانی قوی متکی است که در آن مراجع احساس راحتی و امنیت عاطفی میکند. طرحواره درمانی بر رویارویی همدلانه تأکید میکند که در آن درمانگر به طرحواره ها و رفتارهای مراجع، بدون توجه به ناسازگاری، با همدلی و درک پاسخ میدهد و درعینحال او را تشویق میکند که نیاز به تغییر را ببیند و ابزارهایی برای انجام آن ارائه میدهد.
زمانی که فردی پا به این دنیا می گذارد، در کنار یک سری نیازهای جسمی ، یک سری نیازهای روانی هم دارد که براساس سبک فرزند پروری والدین، این نیازها ممکن است به شیوه های نادرستی برآورده شوند به طور مثال، یا خیلی کم و یا خیلی زیاد براورده می شوند و یا به طور کلی نادیده گرفته می شوند که این رویه فرد را دچار یک سری چارچوب های فکری می کند که در روانشناسی به این باورها و چارچوب های فکری، طرحواره گفته می شود.
خوب است بدانیم که ما براساس طرحواره ها زندگی می کنیم، رشته تحصیلی، شغل و حتی شریک عاطفی خود را انتخاب می کنیم و به طور کلی دنیا را براساس این طرحواره ها قضاوت می کنیم. در واقع این طرحواره مانند عینک عمل می کنند و تا زمانی که این عینک بر روی چشمانمان قرار دارد، دنیا را با این عینک نظاره خواهیم کرد و زندگیمان را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
تقریبا تمام ترسها، اضطرابها، نگرانیها و غمهای ما ریشه در طرحواره های ما دارند. این طرحواره ها به شیوه های منفی بر افکار و اعمال فرد تأثیر می گذارند که منجر به رفتارهایی مانند اجتناب یا فرار، جبران افراطی یا بیش از حد و یا تسلیم و از خودگذشتگی بیش از حد می شود. این رفتارها به نوبه خود می توانند بر روابط و زندگی عاطفی تأثیرات منفی متعددی بگذارند.
رویکرد هیجان مدار (EFT)
رویکرد هیجان مدار یا Emotion focused therapy توسط لزلی گزینبرگ، یکی از بنیان گذاران اصلی این رویکرد خلق شد. رویکرد هیجانمدار بر این باور است که احساسات و هیجانات کلید هویت انسانهاست و احساسات میتوانند راهنمای انتخابات فرد شوند.
در طول رشد و تجربیات کودکی و نوجوانی افراد ممکن است درگیر عدم آگاهی هیجانی و اجتناب از احساسات ناخوشایند خود شوند یا از طرفی در هیجانات ناخوشایند خود غرق شوند و روشی برای تنظیم احساسات خود یاد نگیرند. عدم تنظیم هیجانات به مرور موجب شکلگیری آسیبهایی در افراد میشود و زمینه درگیر شدن با اختلالات روانی را فراهم میکند.
در این رویکرد درمانگر و مراجع هر دو به عنوان مشارکت کنندگانی فعال و برابر حضور دارند و درمانگر به مراجع کمک میکند تا مهارت درک و تنظیم هیجانات خود را افزایش دهد. به این روش افراد با طرحهای هیجانی خود که در طول سالها ساخته شدهاتد آشنا میشوند و به مرور میتوانند تاثیر آنها را بر بدن و تغییرات فیزیولوژیک، سبک تفکر، رفتارهای خود ببینند و تغییرات لازم را بوجود آورند.
این رویکرد به حضور امن و همدلانه درمانگر تاکید زیادی دارد و از رویکردهای همچون گشتالت، دلبستگی، مراجع محور الهام گرفته است. این رویکرد به افراد کمک میکند تا احساسات خود را حتی احساسات ناخوشایند خود را به عنوان منابع ارزشمند اطلاعات ببینیند و یاد بگیرند چگونه به جای سرکوب یا غرق شدن در احساسات، آنها را تجربه و تنظیم کنند.
رویکرد تحلیلی چیست؟
رویکرد تحلیلی یکی از اصلی ترین رویکردهای درمانی در روانشناسی است که شامل این باور است که افکار و رفتارهای فرد از باورها و ادراکات خودآگاه و غیرآگاهانه سرچشمه میگیرد. روانشناسی تحلیلی توسط دکتر کارل یونگ در دهه ۱۹۰۰ پایهگذاری شد. یونگ شاگرد، دوست و همکار دکتر زیگموند فروید، «پدر روانکاوی» بود.
یونگ معتقد بود که روان انسان از کهنالگوهای مختلفی تشکیل شده است که الگوهای جهانی رفتار، فکر و ادراک هستند که در همه انسانها وجود دارد. روانشناسی تحلیلی همچنین بر اهمیت تجربه شخصی، خلاقیت و معنویت فرد در شکلدادن به رشد روانشناختی آنها تأکید میکند.
روانشناسان تحلیلی به بیماران کمک میکنند تا افکار، احساسات و رفتارهای مشکلساز خود را از طریق کشف انگیزههای ناخودآگاه خود تغییر دهند. این نوع درمان ممکن است برای درمان بیماران مبتلا به طیف گستردهای از مسائل سلامت عاطفی و روانی از جمله اختلالات خوردن، اضطراب و سایر شرایط روانپزشکی استفاده شود.
ازآنجاییکه بیماران با وضوح بیشتری میآموزند که چه نیروهایی بر رفتارها و احساسات آنها تأثیر میگذارند، روانشناسان تحلیلی به آنها کمک میکنند تا راههایی برای تغییر فرآیندهای افکار منفی ایجاد کنند.
ازآنجاییکه درمان تحلیلی میتواند فرایندی طولانی باشد که عمدتاً مبتنی بر گفتاردرمانی است، رابطه بین روانشناس و بیمار بسیار مهم است. روانشناسان تحلیلی بهعنوان بخشی از مسئولیتهای خود نیاز دارند تا محیطی را برای بیماران ایجاد کنند تا بتوانند خود را باز و آرام نشان دهند.
رویکرد تحلیلی چه هدفی دارد؟
هدف روانشناس تحلیلی این است که به بیماران کمک کند تا با بازکردن پیامهای رمزگشایی شده در ناخودآگاه – اعم از جمعی و شخصی – دنیای ناخودآگاه خود را کشف کنند. حتی بر تجزیهوتحلیل اعمال مذهبی فرهنگی رایج، هنرهای زیبا و فولکلور – همه باهدف نهایی ادغام و فردیت شخصیت، تأکید شده است.
اصطلاح فردیت به طور خاص به افزایش تدریجی خودآگاهی اشاره دارد که مراجعان با شروع به درک زندگی درونی خود تجربه میکنند. این خودشناسی برای افزایش بهرهوری کلی استفاده میشود. هدف تحلیل درمانی به عنوان یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسی نیز شامل بلوغ شخصیت است.
روانشناسان تحلیلی همچنین به کسانی که از بیماریها و ناتوانیهای مزمن، خجالت، ترس، اضطراب، ناراحتی روانی، استرس، عصبانیت / خشم، احساس ناامیدی و درماندگی و بیماریهای روانی بهبود مییابند، کمک میکنند. یکی از اهداف اصلی یک روانشناس تحلیلی این است که به مراجع احساس قدرت دهد تا در زندگی خود تغییراتی ایجاد کند.
هدف دیگر کمک به مراجعان برای رفع احساسات و موانع حل نشده است تا بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. آنها همچنین به مراجعان میآموزند که چگونه هنگام ورود به روابط، خودآگاهتر باشند.
یک روانشناس تحلیلی چه میکند؟
روانشناسان تحلیلی با افراد، گروهها و جوامع کار میکنند تا به آنها کمک کنند تا عناصر ناخودآگاه خود را درک کرده و در آگاهی خودآگاه خود ادغام کنند. آنها بر این باورند که جنبههای ناخودآگاه روان میتواند تأثیر قابلتوجهی بر رشد روانی و بهزیستی کلی فرد داشته باشد. همچنین مراجعین خود را تشویق میکنند تا در فعالیتهای خلاقانه مانند موسیقی و نوشتن، بهعنوان وسیلهای برای بیان خود و کاوش خود شرکت کنند.
یکی از وظایف یک روانشناس تحلیلی اغلب کمک به بیماران برای دستیابی به درک بهتر از خود است که به نوبه خود ممکن است مشکلاتی مانند افسردگی و سوءمصرف مواد را کاهش دهد. از آنجایی قصد ما در این مقاله صرفاً آشنایی کوتاهی با هر رویکرد است بهتر است به سراغ یکی از روشهای معروف که با این رویکرد گاهی اشتباه گرفته میشود برویم؛ یعنی رویکرد روانکاوی
رویکرد روانکاوی چیست؟
روانکاوی یا Psychoanalysis یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسی است که توسط زیگموند فروید در اواخر قرن نوزدهم توسعه یافت. این رویکرد بر اساس این ایده است که ضمیر ناخودآگاه ما میتواند تأثیر قدرتمندی بر رفتار ما داشته باشد.
روانکاوری نوعی عمیق از گفتار درمانی است و هدف روانکاوی این است که این افکار و احساسات ناخودآگاه را وارد هشیاری خودآگاه خود کنیم تا بتوانیم بهتر رفتارها، افکار و مسائلی که با آنها درگیر هستیم را درک کنیم. آنها بر این باورند که جنبههای ناخودآگاه روان میتواند تأثیر قابلتوجهی بر رشد روانی و بهزیستی کلی فرد داشته باشد.
در این رویکرد تجربهها و هیجاناتی که مخصوصا از دوران کودکی با مسائل کنونی ما در ارتباط هستن بیرون کشیده میشوند و بررسی میشوند.
برخی از تکنیکهای اصلی این رویکرد رواندرمانی شامل تداعی آزاد، تجزیه و تحلیل رویا و انتقال هست. در تداعی آزاد بیمار در مورد تجربیات روزانه خود با راهنمایی ناچیز یا بدون راهنمایی درمانگر صحبت میکند. در تجزیهوتحلیل رویا، یماران در مورد رویاهای خود صحبت میکنند و با کمک درمانگر بررسی میشوند. انتقال، پویایی زنده و فعالی هست که بین روانکاو و بیمار تجربه میشود.
این رویکرد رواندرمانی باور دارد که افراد الگوهایی که در طول زندگی آموختهاند را به فضای درمان نیز میآورند و در این مرحله روانکاو و بیمار میتوانند نسبت به این الگوها آگاه شوند و فعالانه آن را بررسی کنند. بنابراین بخشی از درمان در مورد اینکه در لحظه چه اتفاقی میافتد و بیمار چه چیزی را تجربه میکند صحبت میشود.
رویکرد تحلیلی و رویکرد روانکاوی چه تفاوتی دارند؟
در هر دو رویکرد تمرکز جلسات بر روی نیروهای ناهشیار و کار کردن با آنها است و مبنای نظری یکسانی دارند اما از نظر چارچوب جلسات تفاوتهایی وجود دارد. در رویکرد روانکاوی مراجعین حداقل در 3 جلسه درمانی در هفته باید شرکت کنند اما در جلسات درمانی با رویکرد تحلیلی مراجعین میتوانند یک جلسه در هفته نیز شرکت کنند.
رویکرد دلبستگی
رویکرد دلبستگی یا Attachment therapy، یکی از رویکردهای رواندرمانی مبتنی بر نظریه دلبستگی است که با فعالیتهای نظریه پرداز جان بالبی آغاز شد. این رویکرد به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه تجربیات دوران کودکی فرد ممکن است بر توانایی او در ایجاد پیوندهای معنادار در بزرگسالی تأثیر بگذارد.
اگرچه درمان دلبستگی اغلب برای کسانی توصیه میشود که تجربیات منفی دوران کودکی داشتهاند، اما هرکسی که برای ایجاد ارتباط عمیق با دیگران تلاش میکند ممکن است از این درمان سود ببرد.
تئوری دلبستگی همچنین میتواند به شما کمک کند تا متوجه شوید که میتوانید بدون اتکا به دیگران برای ایجاد حس هدفمندی از خود مراقبت کنید. رواندرمانی با رویکرد دلبستگی میتواند به شما کمک کند برخی از مسائل ناخودآگاه و ماندگار دوران کودکی خود را که هنوز بر توانایی شما برای ایجاد روابط معنادار در بزرگسالی تأثیر میگذارد، رسیدگی کنید.
نظریه دلبستگی مبنای بسیاری از رویکردهای درمانی هست و رویکردهای درمانی زیادی از نظریه دلبستگی در چارجوب درمانی خود استفاده کردهاند.
درمان مبتنی بر ذهنیت یا ذهنیتسازی
رویکرد دلبستگی توسط پیتر فوناگی و آنتونی بیتمن گسترش داده شده است. این پژوهشگران اصطلاح منتالیزیشن (ذهنی سازی) یا Mentalization را معرفی کردند. درمان مبتنی بر ذهنیسازی عناصر و تکنیکهای مشترکی را با دیگر رویکردهای رواندرمانی دارد. درمانگران این رویکرد برای ایجاد یک محیط امن کار میکنند که در آن بیماران میتوانند کاوش عمیق احساسات خود و دیگران را آغاز کنند و در نهایت ظرفیت ذهنی خود را توسعه دهند.
درمان مبتنی بر ذهنیت به بیماران کمک میکند قبل از اینکه به احساسات خود یا دیگران واکنش نشان دهند فکر کنند. با بهبود توانایی ذهنی، بیماران نهتنها افکار، احساسات و رفتارهای مربوط به خود را متفاوت پردازش میکنند، بلکه بهتر درک میکنند که افکار، احساسات و رفتار شخص دیگر ممکن است با تفسیر خودشان متفاوت باشد.
هدف ذهنیسازی این است که بیماران نهتنها خود را بهتر درک کنند، بلکه نظریه ذهن را در مورد دیگران نیز بهبود بخشند و به آنچه ممکن است افکار و رفتار دیگران را هدایت کنند فکر کنند. چنین توانایی به بیمار کمک میکند تا از تعبیر نادرست معنای شخص دیگر جلوگیری کند و به آنها پاسخ مناسب دهد.
رویکرد دیالکتیک و ذهنیت سازی چه تفاوتی دارند؟
اگر از ابتدای این مقاله با ما همراه بودید حتماً با رویکرد دیالکتیک آشنا شدهاید و اما سؤالی که خیلیها در هنگام مواجهه با این دو رویکردهای رواندرمانی یعنی ذهنیتسازی و دیالکتیک دارند تفاوت بین این دو رویکرد است.
در کوتاهترین حالت ممکن اگر بخواهم برایتان بگوییم این است که رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) مبتنی بر رفتارگرایی، ذهنآگاهی، و بررسی خود است، و درمان مبتنی بر ذهنیت مبتنی بر روانکاوی، نظریه دلبستگی و پذیرش است که هر دو میتوانند روشهای مفیدی بسته به شخصیت هر فردی باشند.
درمان متمرکز بر شفقت (CFT)
درمان متمرکز بر شفقت یا compassion focused therapy یکی از رویکردهای درمانی در روانشناسی است که هدف آن کمک به افرادی است که با شرم و انتقاد از خود دستوپنجه نرم میکنند که اغلب ناشی از تجربیات اولیه سوءاستفاده یا بیتوجهی است. CFT به مراجعان میآموزد که مهارتهای شفقت به خود و شفقت دیگر را پرورش دهند که تصور میشود به تنظیم خلقوخوی کمک میکند و منجر به احساس امنیت، پذیرش خود و راحتی میشود.
این رویکرد شبیه درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی است، زیرا به مراجعین در مورد علم پشت ارتباط ذهن و بدن و نحوه تمرین آگاهی ذهن و بدن آموزش میدهد. درمان متمرکز بر شفقت میتواند برای کمک به مدیریت بسیاری از مشکلات عاطفی طولانیمدت مربوط به شرم مداوم، انتقاد از خود و ناتوانی در نگاه مهربانانه و دلسوزانه به خود و رفتارهای خود استفاده شود.
درمانگر به مراجع کمک میکند تا مهارتهای کلیدی شفقت، شفقت به خود و ذهنآگاهی را از طریق تکنیکیهای آموزشی یاد بگیرد و هدف آن کمک به مراجع برای تشخیص احساس شفقت است تا در انجام آن، هم نسبت به خود و هم نسبت به دیگران، بهتر عمل میکند.
مراجعان معمولاً برای تمرین این مهارتها در روزهای بدون جلسه تکالیف خانگی دریافت میکنند. CFT به میزان بالایی از تمرکز بر روی خود نیاز دارد – که میتواند برای کسانی که نسبت به خود بیش از حد انتقادی هستند یا از توجه بدشان میآید چالشبرانگیز باشد – و ممکن است چندین جلسه طول بکشد تا مراجع متوجه اثرات مثبت شود.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد یا Acceptance and commitment therapy از درمان شناختی رفتاری نشات میگیرد و در بخش زیادی از رویکرد ذهنآگاهی الهام میگیرید. مراجعان در این رویکرد یاد میگیرند که از اجتناب، انکار و مبارزه با احساسات درونی خود دست بردارند و در عوض، بپذیرند که این احساسات عمیقتر، پاسخهای مناسبی به موقعیتهای خاصی است که نباید مانع از پیشروی در زندگی آنها شود.
با این درک، مراجعان شروع به پذیرش سختیهای خود میکنند و متعهد میشوند که تغییرات لازم را در رفتار خود ایجاد کنند، صرفنظر از اینکه در زندگی آنها چه میگذرد و چه احساسی نسبت به آن دارند.
در همکاری با درمانگر در این رویکرد ارزشهای زندگی خود کشف میکنید و و به این تشویق میشوید که ابعادی که در زندگی برایتان اهمیت زیادی دارد را درک کنید و در مورد اینکه میخواهید در زندگی چه کسی باشید صحبت میکنید و به مرور در این مسیر که رفتارهایی متناسب با ارزشهای زندگیتان بردارید، قدم برمیدارید.
ممکن است به آنچه درگذشته برای شما مؤثر نبوده نگاه کنید، و درمانگر میتواند به شما کمک کند تا از تکرار الگوهای فکری و رفتارهایی که در درازمدت میتوانند مشکلات بیشتری برای شما ایجاد کنند، دست بردارید. هنگامی که با چالشهای فعلی خود روبرو شدید و پذیرفتید، میتوانید متعهد شوید که از مبارزه با گذشته و احساسات خود دست بردارید و در عوض، بر اساس ارزشها و اهداف شخصی خود تمرین کنید.
به یاد داشته باشید که بسیاری از درمانگران در مسیر درمانی خود تلفیقی از رویکردهای درمانی را استفاده میکنند که این موضوع در رزومه تمام درمانگران مجموعه ذکر شده است.
کلام آخر
در این مقاله از جوونه با انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی، تفاوت های رویکردهای رواندرمانی، ویژگی های درمانگر های هر رویکرد و … آشنا شدیم. ای مقاله فقط جهت آشنایی مختصر شما با این رویکردهای رواندرمانی است و نیازی به مطالعه عمیق در مورد این رویکرد ها قبل از مراجعه به درمانگر نیست.
در آخر بعد از آشنایی شما مراجع گرامی با رویکردهای رواندرمانی گروه جوونه باید بگوییم خوشحالیم که در کنار شما برای بهبود عملکرد خود در راه پر چالش زندگی قدم برداریم و کنارتان باشیم تا بتوانیم جامعه ای در کنار هم بسازیم که از سلامت روان بالایی برخوردار باشد.
ما در تیم جوونه سعی داریم بهترین خدمات سلامت روان را به صورت آنلاین در اختیار شما قرار دهیم تا دیگر محدودیت های زمانی و جغرافیایی علت عدم دسترسی شما به خدمات سلامت روان نباشد.
ما برای نوشتن این مقاله (رویکردهای رواندرمانی) از منابع زیر هم استفاده کردیم، شما هم میتوانید برای مشاهده اطلاعات مرتبط با حوزه های رواندرمانی به این منابع مراجعه کنید:
Analytical Psychology Theory – Definition, Role And Therapy (mantracare.org)
Become an Analytical Psychologist: Job Duties and Education Requirements (psychologyschoolguide.net)
10 Best Analytical Psychology And Psychoanalysis: What’s The Difference? » Psychology Find
https://www.psychologytoday.com/us/therapy-types/dialectical-behavior-therapy
Emotionally Focused Therapy | Psychology Today
Schema Therapy | Psychology Today
Mentalization-Based Therapy | Psychology Today
What Is Systemic Therapy? (verywellmind.com)
سوالات متداول
2 دیدگاه
مقاله مفیدی بود ممنون.اگر می تونید هر رویکرد رو هم به صورت جدا و مفصل توضیح بدید عالی میشه
سلام، خیلی خوشحالیم که مقاله براتون مفید بوده. حتما رویکردها به صورت جداگانه در قالب مقالات دیگه توضیح داده خواهند شد. اگر مقاله براتون مفید بود می تونید مقالات دیگه رو هم مطالعه کنید.